تـــیمـــارِســـتان

سـعی میـکنیـم آهنگـهایِ خـوبی رو بـرای دانلـود ایـنجا قـرار بـدیم!خـوشحـال میـشیـم با نـظـراتتـون کـمکـمون کنیـن

تـــیمـــارِســـتان

سـعی میـکنیـم آهنگـهایِ خـوبی رو بـرای دانلـود ایـنجا قـرار بـدیم!خـوشحـال میـشیـم با نـظـراتتـون کـمکـمون کنیـن

شما یادتون میاد؟

شما یادتون نمیاد، اون موقعها مچ دستمون رو گاز می گرفتیم، بعد با خودکار بیک روی جای گازمون ساعت می کشیدیم .. مامانمون هم واسه دلخوشیمون ازمون می پرسید ساعت چنده، ذوق مرگ می شدیم

شما یادتون نمیاد، وقتی سر کلاس حوصله درس رو نداشتیم، الکی مداد رو بهانه میکردیم بلند میشدیم میرفتیم گوشه کلاس دم سطل آشغال که بتراشیم

شما یادتون نمیاد، یک مدت مد شده بود دخترا از اون چکمه لاستیکی صورتیا می پوشیدن که دورش پشمالوهای سفید داره !

شما یادتون نمیاد، تیتراژ شروع برنامه کودک: اون بچه هه که دستشو میذاشت پشتش و ناراحت بود و هی راه میرفت، یه دفعه پرده کنار میرفت و مینوشت برنامه کودک و نوجوان با آهنگ وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وَََََگ، وگ وگ وگ وگ، وگ...

شما یادتون نمیاد که کانال های تلویزیون دو تا بیشتر نبود، کانال یک و کانال دو

شما یادتون نمیاد، دوست داشتیم مبصر صف بشیم تا پای بچه ها رو سر صف جفت کنیم.....

شما یادتون نمیاد، عیدا میرفتیم خرید عید، میگفتن کدوم کفشو میخوای چه ذوقی میکردیم که قراره کفشمونو انتخاب کنیم:)))) کفش تق تقی هم فقط واسه عیدا بود

شما یادتون نمیاد: خانوم اجازهههههههه سعیدی جیش کرددددددد

شما یادتون نمیاد، مقنعه چونه دار میکردن سر کوچولومون که هی کلمون بِخاره، بعد پشتشم کش داشت که چونش نچرخه بیاد رو گوشمون :)))

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم وقتی میبردنمون پارک، میرفتیم مثل مظلوما می چسبیدیم به میله ی کنار تاب، همچین ملتمسانه به اونیکه سوار تاب بود نگاه میکردیم، که دلش بسوزه پیاده شه ما سوار شیم، بعدش که نوبت خودمون میشد، دیگه عمرا پیاده می شدیم

شما یادتون نمیاد، پاکن های جوهری که یه طرفش قرمز بود یه طرفش آبی، بعد با طرف آبیش می خواستیم که خودکارو پاک کنیم، همیشه آخرش یا کاغذ رو پاره می کرد یا سیاه و کثیف می شد.

شما یادتون نمیاد، وقتی مشق مینوشتیم پاک کن رو تو دستمون نگه میداشتیم، بعد عرق میکرد، بعد که میخواستیم پاک کنیم چرب و سیاه میشد و جاش میموند، دیگه هر کار میکردیم نمیرفت، آخر سر مجبور میشدیم سر پاک کن آب دهن بمالیم، بعد تا میخواستیم خوشحال بشیم که تمیز شد، میدیدیم دفترمون رو سوراخ کرده

شما یادتون نمیاد: از جلو نظااااااااااااااااام ...

شما یادتون نمیاد، اون قدیما هر روزی که ورزش داشتیم با لباس ورزشی می رفتیم مدرسه... احساس پادشاهی می کردیم که ما امروز ورزش داریم، دلتون بسوزه

شما یادتون نمیاد، سر صف پاهامونو 180 درجه باز می کردیم تا واسه رفیق فابریکمون جا بگیریم

شما یادتون نمیاد: آن مان نماران، تو تو اسکاچی، آنی مانی کَ. لا. چی

شما یادتون نمیاد، گوشه پایین ورقه های دفتر مشقمون، نقاشی می کشیدیم. بعد تند برگ میزدیم میشد انیمیشن

شما یادتون نمیاد، صفحه چپ دفتر مشق رو بیشتر دوست داشتیم، به خاطر اینکه برگه های سمت راست پشتشون نوشته شده بود، ولی سمت چپی ها نو بود

شما یادتون نمیاد، آرزومون این بود که وقتی از دوستمون می پرسیم درستون کجاست، اونا یه درس از ما عقب تر باشن

شما یادتون نمیاد، برای درس علوم لوبیا لای دستمال سبز میکردیم و میبردیم سر کلاس پز میدادیم

شما یادتون نمیاد، با آب قند اشباع شده و یک نخ، نبات درست میکردیم میبردیم مدرسه

شما یادتون نمیاد، تو راه مدرسه اگه یه قوطی پیدا میکردیم تا خود مدرسه شوتش میکردیم

شما یادتون نمیاد: دفتر پرورشی با اون نقاشی ها و تزئینات خز و خیل :دی

شما یادتون نمیاد، یه زمانی به دوستمون که میرسیدیم دستمون رو دراز میکردیم که مثلا میخوایم دست بدیم، بعد اون واقعا دستش رو دراز میکرد که دست بده، بعد ما یهو بصورت ضربتی دستمون رو پس میکشیدیم و میگفتیم: یه بچه ی این قدی ندیدی؟؟ (قد بچه رو با دست نشون میدادیم) و بعد کرکر میخندیدیم که کنفش کردیم

شما یادتون نمیاد تو دبستان وقتی مشقامونو ننوشته بودیم معلم که میومد بالا سرمون الکی تو کیفمونو می گشتیم میگفتیم خانوم دفترمونو جا گذاشتیم!!

شما یادتون نمیاد افسانه توشی شان رو!!

شما یادتون نمیاد: چی شده ای باغ امید، کارت به اینجا کشید؟؟ دیدم اجاق خاموشه، کتری چایی روشه، تا کبریتو کشیدم، دیگه هیچی ندیدم

شما یادتون نمیاد: شد جمهوری اسلامی به پا، که هم دین دهد هم دنیا به ما، از انقلاب ایران دگر، کاخ ستم گشته زیر و زبر...!!

شما یادتون نمیاد، برگه های امتحانی بزرگی که سر برگشون آبی رنگ بود و بالای صفحه یه "برگه امتحان" گنده نوشته بودن

شما یادتون نمیاد: زندگی منشوری است در حرکت دوار ، منشوری که پرتو پرشکوه خلقت با رنگهای بدیع و دلفریبش آنرا دوست داشتنی، خیال انگیز و پرشور ساخته است. این مجموعه دریچه ایست به سوی..... (دیری دیری ریییییینگ) : داااااستانِ زندگی ی ی ی (تیتراژ سریال هانیکو)

شما یادتون نمیاد: یک تکه ابر بودیم، بر سینه ی آسمان، یک ابر خسته ی سرد، یک ابر پر ز باران

شما یادتون نمیاد، چیپس استقلال رو از همونایی که تو یه نایلون شفاف دراز بود و بالاش هم یه مقوا منگنه شده بود، چقدرم شور بود ولی خیلی حال میداد

شما یادتون نمیاد، با آب و مایع ظرفشویی کف درست میکردیم، تو لوله خالی خودکار بیک فوت میکردیم تا حباب درست بشه

شما یادتون نمیاد، هر روز صبح که پا میشدیم بریم مدرسه ساعت 6:40 تا 7 صبح، رادیو برنامه "بچه های انقلاب" رو پخش میکرد و ما همزمان باهاش صبحانه میخوردیم

شما یادتون نمیاد: به نام الله پاسدار حرمت خون شهدا، شهدایی که با خون خود درخت اسلام را آبیاری کردند. این مقدمه همه انشاهامون بود

شما یادتون نمیاد، توی خاله بازی یه نوع کیک درست میکردیم به اینصورت که بیسکوییت رو توی کاسه خورد میکردیم و روش آب میریختیم، اییییی الان فکرشو میکنم خیلی مزخرف بود چه جوری میخوردیم ما :))))

شما یادتون نمیاد: انگشتر فیروزه، خدا کنه بسوزه !

شما یادتون نمیاد، اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن: آمدیم منزل، تشریف نداشتید!!

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم به آهنگها و شعرها گوش میدادیم و بعضی ها رو اشتباهی میشنیدیم و نمی فهمیدیم منظورش چیه، بعد همونطوری غلط غولوط حفظ میکردیم

شما یادتون نمیاد، خانواده آقای هاشمی رو که میخواستن از نیشابور برن کازرون، تو کتاب تعلیمات اجتماعی

شما یادتون نمیاد: دختره اینجا نشسته گریه می کنه زاری میکنه از برای من یکی رو بزن!! یه نفر هم مینشست اون وسط توی دایره، الکی صدای گریه کردن درمیآورد

شما یادتون نمیاد، با مدادتراش و آب پوست پرتقال، تارعنکبوت درست می کردیم

شما یادتون نمیاد، تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا میرفتیم با گوله های آسفالت تو خیابون بازی میکردیم!! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم

شما یادتون نمیاد، وقتی دبستانی بودیم قلکهای پلاستیکی سبز بدرنگ یا نارنجی به شکل تانک یا نارنجک بهمون می دادند تا پر از پولهای خرد دو زاری پنج زاری و یک تومنی دوتومنی بکنیم که برای کمک به رزمندگان جبهه ها بفرستند

شما یادتون نمیاد، همسایه ها تو حیاط جمع می شدن رب گوجه می پختن. بوی گوجه فرنگی پخته شده اشتهابرانگیز بود، اما وقتی می چشیدیم خوشمون نمیومد، مزه گوجه گندیده میداد

شما یادتون نمیاد، تو کلاس وقتی درس تموم میشد و وقت اضافه میآوردیم، تا زنگ بخوره این بازی رو میکردیم که یکی از کلاس میرفت بیرون، بعد بچه های تو کلاس یک چیزی رو انتخاب میکردند، اونکه وارد میشد، هرچقدر که به اون چیز نزدیک تر میشد، محکمتر رو میز میکوبیدیم

شما یادتون نمیاد، دبستان که بودیم، هر چی میپرسیدن و میموندیم توش، میگفتیم ما تا سر اینجا خوندیم :دی

شما یادتون نمیاد، خانم خامنه ای (مجری برنامه کودک شبکه یک رو) با اون صورت صاف و صدای شمرده شمرده ش

شما یادتون نمیاد: سه بار پشت سر هم بگو: گاز دوغ دار، دوغ گازدار!! یا چایی داغه، دایی چاقه

شما یادتون نمیاد، صفحه های خوشنویسی تو کتاب فارسی سال سوم رو

شما یادتون نمیاد، قبل از برنامه کودک که ساعت پنج بعدازظهر شروع میشد، اول بیست دقیقه عکس یک گل رز بود با آهنگ باخ،،، بعد اسامی گمشدگان بود با عکساشون.. که وحشتی توی دلمون مینداخت که این بچها چه بلایی سرشون اومده؟؟ آخر برنامه هم نقاشیهای فرستاده شده بود که همّش رنگپریده بود و معلوم نبود چی کشیدند.

تازه نقاشیها رو یک نفر با دست میگرفت جلوی دوربین، دستش هم هی میلرزید!!

آخرش هم: تهران ولیعصر خیابان جام جم ساختمان تولید طبقه دوم، گروه کودک و نوجوان

شما یادتون نمیاد، یه برنامه بود به اسم بچه هااااا مواظبببببب باشییییییددددد (مثلا صداش قرار بود طنین وحشتناکی داشته باشه! بعد همیشه یه بلاهایی که سر بچه ها اومده بود رو نشون میداد، من هنوز وحشت چرخ گوشت تو دلمه. یه گوله ی آتیش کارتونی هم بود که هی این طرف اون طرف میپرید و میگفت:

آتیش آتیشم، آتیش آتیشم، اینجا رو آتیششش میزنم، اونجا رو آتیششش میزنم، همه جا رو آتیششش میزنم

شما یادتون نمیاد، قرآن خوندن و شعار هفته (ته کتاب قرآن) سر صف نوبتی بود برای هر کلاس، بعد هر کس میومد سر صف مثلا میخواست با صوت بخونه میگفت: بییییسمیلّـــَهی یُررررحمـــَنی یُرررررحییییییم

شما یادتون نمیاد، اون موقعی که شلوار مکانیک مد شده بود و همه پسرا میپوشیدن

شما یادتون نمیاد: بااااااا اجازه ی صابخونه (سر اکبر عبدی از دیوار میومد بالا)

شما یادتون نمیاد: تو دبستان سر کلاس وقتی گچ تموم میشد، خدا خدا میکردیم معلم به ما بگه بریم از دفتر گچ بیاریم

همیشه هم گچ های رنگی زیر دست معلم زود میشکست، بعدم صدای ناهنجار کشیده شدن ناخن روی تخته سیاه

شما یادتون نمیاد، یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها، یا ضرب المثل یا چیستان ...

شما یادتون نمیاد، قدیما تلویزیون که کنترل نداشت، یکی مجبور بود پایین تلویزیون بخوابه با پاش کانالها رو عوض کنه

سخن نویسنده....

تازه ترین وبهترین مطالب را در این وبلاگ جستجو و ژیدا کنید در قسمت آخرین ارسالها میتوانید هر آنچه جذاب و پر بیننده است پیدا کنید  

  

بازیدید کنندهگان محترم میتوانید از تستهای روانشناسی کمک واستفاده نمایید  

 

 

شما میتوانید در قسمت نظرات  لینک  وبلاگ خود را قرار دهید وبگویید با چه نامی دوست دارید دیده شوید. 

 

این وبلاگ را به دوستان خود هم معرفی کنید 

 

 

ممنون

گروه صنعتی افق اندیشان بهار

گروه صنعتی افق اندیشان بهار

گروه صنعتی افق اندیشان بهار بعنوان تولید کننده درب و پنجره دوجداره با نام تجاری پنجـره بهــار ، اقدام به تولید این محصولات مطابق با استانداردهای روز جهان ، با همکاری شرکت های آلمانی ، ترکیه ای و ایرانی نموده و فعالیت خود را در سرتاسر ایران ادامه می دهد.
• طراحی زیبا ، اجرای دقیق و ایمنی بالا، قیمت مناسب همراه با کیفیت و تحوبل پروژه در زمان تعهد شده، از جمله عوامل موفقیت پنجره بهارمی باشند. همچنین استفاده از آخرین متدها و به کارگیری یراق آلات متنوع و تکنولوژی مدرن و تنوع تولید از دیگر عوامل موفقیت ما می باشد.
• پروفیل مصرفی از نوع WINTCH, ROTTOLINES و ABI بوده که استاندارد اروپا را اخذ نموده اند. یراق آلات مورد استفاده از نوع ROTTO, GU، WINKHOUSE و VHS بوده که جزء اولین تولید کنندگان یراق آلات دنیا محسوب می شوند.
• ارائه مشاوره و کارشناسی رایگان ، اخذ سفارش ،عقد قرارداد و اجرای نصب سازه در تمام مراحل مختلف ساخت پروژه ساختمانی قابل اقدام و اجرا می باشد.
• همچنین نصب و جایگزینی سریع پنجره های قدیمی (بدون تخریب) از جمله توانایی های پرسنل و از مزایای بکارگیری پنجره های دوجداره (uPVC) این شرکت محسوب می گردد
 

09121386451:شماره تلفن همراه

 

گروه صنعتی افق اندیشان بهار بعنوان تولید کننده درب و پنجره دوجداره با نام تجاری پنجـره بهــار ، اقدام به تولید این محصولات مطابق با استانداردهای روز جهان ، با همکاری شرکت های آلمانی ، ترکیه ای و ایرانی نموده و فعالیت خود را در سرتاسر ایران ادامه می دهد

بهترین شرکت در صنعت پنجره دوجداره سازی در ایران

پنجره دو جداره  

( افق اندیشان بهار )
پنجره بهار
تولیدکننده درب و پنجره های UPVC
تعویض پنجره های قدیمی با پنجره های دو جداره در یک روز بدون تخریب
شماره ثبت394176 
 
شماره تماس : 26112477
09121386451:شماره تلفن همراه:
ادامه مطلب ...

فلز وجودتان از چیست؟

متولدین فروردین : آهن
فلز زندگی متولدین فروردین آهن است که 9 برابر دیگران به آنها قدرت می دهد و شانس و موفقیت آنها را در زندگی نه برابر می کند . انرژی و اشتیاق روانی انها می تواند همچون مشعل فروزانی ٬ راه را برای دستیابی به آرمان های بزرگی که در سر می پرورانند روشن نماید. آنها پیشگامانی هستند که همواره دیگران را به سمت هدفی نایافتنی هدایت می نمایند.متولدین فروردین کمتر به دنبال اندوختن ثروت هستند.ولی اگر شروع به مال اندوزی کنند با چنان سرعتی پیش می روند که وقت نمی کنند بایستند و پول ها را بشمرند. در زمینه پول ٬ زمان و حتی لباس خود بسیار دست و دلبازانه عمل می کنند و هر قدر هم فقیر باشند همیشه چیزی برای بخشیدن دارند. آنها اعتقاد دارند که وقتی به دیگران کمک می کنند نه فقط خرسند می شوند بلکه این عمل آنها باعث می شود که دیگران هم متقابلا کاری برای آنها انجام دهند.


متولدین اردیبهشت : مس
فلز ماه اردیبهشت مس است که رسانای برق و گرماست و بعد از گذشت سالها همچنان درخشان باقی می ماند. در زندگی خانوادگی حاکم ورئیس است و هیچکس جرات ندارد آرامش او را بر هم زند. او مانند زمان صبور است و مانند جنگل عمیق ٬ واز چنان قدرتی برخوردار است که قادر است کوه را جابجا کند ولی آدمی لجوج و یکدنده است. این افراد معمولا از چیزهای کوچک خوششان نمی آید واز همین رو دلبستگی خاصی به عشق پایدار و ثروت دارند.
متولدین خرداد : جیوه


فلز سرد جیوه در متولدین خرداد تمایلات دوگانه ای را به وجود می آورد مگر آنکه خودش جلوی آین کارها را بگیرد و به ندای قلب خود گوش کند. هنگامی که عمیقا به دنبال علت بی حوصلگی متولد خرداد بگردید در می یابید که او همیشه در پی هدفی است ولی مشکل اساسی او این است که هدف را نمی شناسد . متولد خرداد از تخیل بسیار قدرتمندی برخوردار است و به همین خاطر اهداف زیادی را در سر می پروراند. ذهن متولدین خرداد همیشه به کاری مشغول است و به همین دلیل بیش از دیگران به استراحت نیاز دارد . آنها با آنکه نسبت به بی خوابی حساس هستند ولی هیچگاه به اندازه کافی نمی خوابند.
متولدین تیر: نقره
فلزوجودی متولدین تیر ٬ نقره است که علیرغم تشابه با سایر فلزات از خصوصیات ویژه گرانبهایی برخوردار است. آنها قلب مهربانی دارند و نیاز دیگران را به خوبی حس می کنند و به آن اهمیت می دهند و می خواهند به دیگران کمک کنند ٬ اما در ابتدا منمتظر می شوند تا ببیند کسی دیگری پیدا می شود که پیش قدم شود چون دوست ندارد پول و وقت خود را صرف چیزی کنند که نیازی به آن نیست. اما اگر دریابد که کس دیگری آستین خود را بالا نزده است آنگاه در آخرین لحظه دست به کار می شود . او می گذارد که دو بار زیر آب فرو روید ٬ ولی بار سوم شما را نجات می دهد . او خیلی رئوف است و نمی گذارد غرق شوید.


متولدین مرداد: طلا
متولد مرداد در دوستی بسیار وفادار است و درموقع دشمنی آدم منصف و قدرتمندی است . او چه ساکت باشد ٬ چه خودنما ٬ فردی خلاق ٬ مبتکر و قدرتمند است . چون او از طلای خالص است به همین دلیل ما ٬ گاهی خودخواهی ٬ تکبرو تنبلی او را نادیده می گیریم .متولدین مرداد در مورد پول هیچگونه احتیاطی به خرج نمی دهند ٬ بسیار ولخرج هستند و حتی اگر پول زیادی نداشته باشند شیک می پوشند و زندگی شان لوکس است و برای تفریح و سرگرمی خود زیاد خرج می کنند. اگر کسی از آنها پول بخواهد به او می دهند و اگر نداشته باشند از دیگری قرض می کنند و به او می دهند.

متولدین شهریور: جیوه
اگر درجه حرارت محیط مناسب باشد ٬ متولدین شهریور علیرغم اینکه ظاهرا ترکیبی از فولاد و یخ به نظر می رسند ٬ در اثر عواطف اطرافیان ذوب خواهند شد . آنها بدون تردید انسانهایی صادق و قابل اعتمادی هستند ولی زمانی که نخواهند به جایی بروند و یا کار خاصی را انجام دهند ٬ به راحتی می توانند خود را به مریضی بزنند. در چنین مواقعی استعداد نمایی آنها در زمینه هنرپیشگی هویدا می شود. متولدین شهریور از عکسهای خود ایراد می گیرند و در مورد سر و وضع خود وسواس شدیدی دارند ٬ همیشه سر و وضعی مرتب و پاکیزه دارند و در مورد لباس بسیار سخت گیر هستند.
متولدین مهر : مس
متولدین مهر سودمندی فلز مس را که فلز هم آهنگی آنهاست بازتب می دهند. از هر گونه بی ادبی و بی نزاکتی تنفر دارند ولی با وجود این اگر تابلویی روی دیوار خانه تان کج باشد ًنرا صاف می کنند و اگر صدای تلویزیون تان زیاد باشد آن را کم می کنند . آنها عاشق مردم هستند ولی از اجتماعات بزرگ بدشان می اید.مانند کبوتران صلح دائم این طرف و آنطرف می روند.و به میانجیگری می پردازند و صلح و صفا برقرار می کنند.انسانهایی بامحبت و دلپذیر هستند ولی گاهی اوقات بداخلاق واخمو می شوندو از دستور دادن به دیگران خوششان می آید.


متولدین آبان: آهن
در بین متولدین آبان آدم عصبی و بی قرارخیلی کم دیده می شود و این در اثر فلز درونی شخصیت آنهاست ٬ با وجود این آنها خیلی رقیق القلب بوده و نسبت به افراد ناتوان و درمانده خیلی دلسوز هستند. متولدین آبان هرگز هدیه یا محبت کسی را فراموش نمی کنند و فورا در جستجوی جبران آن برمی ایند.از طرف دیگر ظلم و بی عدالتی را نیز فراموش نمی کنند و در مقابل ان واکنش های متفاوتی را از خود بروز می دهند. به خانواده و روابط خانوادگی اهمیت زیادی می دهندو رفتارشان با کودکان ملایم و عطوفت آمیز است.


متولدین آذر : قلع
در میان متولدین آذر به ندرت می توان کسی را پیدا کرد که شوخ طبع و بذله گو باشد و همین تعداد اندک نیز که در گفتن لطیفه چنان خام هستندکه هیچ کس به آنها نمی خندد. اگر چه متولدین آذر حافظه ای بسیار قوی دارند ولی گاهی فراموش می کنند که کت خود را کجا گذاشته اند آنها هرگز نمی توانند دروغگوی ماهری باشند هیچ کس حتی برای یک لحظه نمی تواند دروغ آنها را باور کند. ریا کاری و دروغ گویی اصلا با مزاج آنها سازگار نیست و هر وقت سعی به انجام این کار نمایند به زودی دستشان رو می شود . متولدین آذر ٬ چه کم رو چه پررو ٬ ر زمینه عشق همیشه آماده اند که شانس خود را امتحان کنند و خود را به آب و آتش بزنند.


متولدین دی : سرب
اگر چه فلز درونی متولد دی او را به فردی بسیار محکم تبدیل ساخته است اما او فردی خجالتی است که روحیه ای لطیف و حساس دارد. متولد دی همه کسانی را که باعث صعود آنها شده اند بسیار ستایش می کنند . آنها خواستار پیروزی و موفقیت هستند و به سنتها و آداب و رسوم احترام می گذارند. در شخصیت متولد دی همیشه اندکی افسردگی و غم همراه با جدیت وجود دارد. اما هیچ یک از این دو خصوصیت باعث نمی شود که اواز انضباط جدی دست بر دارد . متولد دی به حدی لایق و کارآمد است که به راحتی می توانید زمام امور را به دستش بسپارید.


متولدین بهمن: اورانیوم
فلز درونی متولدین بهمن یک فلز حقیقی نیست و یک ماده رادیواکتیو است که فقط در ترکیبات یافت می شود . اورانیوم می تواند موجب انفجارات عظیم و زنجیره ای گردداز همین رو تلاش برای محدود کردن آنها و مجبورساختن شان به انجام کاری مثل کوشش برای به دام انداختن طوفان زمستانی در یک بطری است . متولدین بهمن عقیده خود را خیلی رک و بی پرده به زبان می آورد ولی هرگز سعی نمی کند عقیده اش را به شما تحمیل کند. یک بهمنی برای احساس امنیت دور و اطراف خود را شلوغ می کند و دوستان زیادی دارد ولی گاهی اوقات به یکباره در پیله تنهایی خود فرو می رود و دلش می خواهد تنها باشد.

متولدین اسفند: قلع
فلز متولد اسفند ٬ آهن ٬ جیوه ٬ طلا و یا سرب نیست بلکه آلیاژی از فلزهاست که نشانگر غیر واقعی و توهم آمیز بودن این افراد است. آنها قوی تر از آن هستند که می پندارید و عاقل تر ازآن که می شناسید ولی تا زمانی که خودشان راز وجود شان را کشف نکنند ٬ راز آنها همواره پوشیده و مخفی باقی خواهد ماند. یک متولد اسفندتمایل چندانی به آرزوهای دنیوی ندارد٬ همچنین برای مقام ٬ قدرت و یا رهبری ارزشی قائل نیست و ثروت و مال دنیا برای او جذابیتی ندارد. او به آینده هیچ اشتیاقی ندارد و نسبت به آن بی خیال است. در مورد گذشته نیز دانشی شهودی دارد و در مورد امروز شکیبا و مقاوم است

خبر داغ از پرسپولیس

وعده مایلی کهن به کاشانی: انصاری فرد را پرسپولیسی می کنم

سه شنبه 21 تیر ماه سال 1390


مرجع خبری پرسپولیس : سرپرست باشگاه پرسپولیس و مدیر فنی سرخپوشان شامگاه شنبه با هم ملاقات کرده و درخصوص آخرین وضعیت تیم فوتبال پرسپولیس با یکدیگر مذاکره کردند.

حبیب کاشانی شنبه شب با دعوت از محمد مایلی به منزلش با او درخصوص آخرین وضعیت تیم فوتبال پرسپولیس به بحث و گفت‌وگو پرداخت تا در روزهای آینده در خصوص جذب بازیکنان جدید هماهنگی لازم میان او و محمد مایلی‌کهن وجود داشته باشد.

البته در این نشست کاشانی و مایلی کهن در خصوص تقسیم وظایف مدیر فنی و سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس نیز سخنانی را مطرح کردند که گفته می‌شود مایلی‌کهن با توضیح اتفاقاتی که میان وی و استیلی روی داده در خصوص جلسه روز شنبه خود با حمید استیلی در ورزشگاه درفشی‌فر مطالبی را به حبیب کاشانی گزارش داد.

از مطالب مطرح شده در جلسه مایلی‌کهن و کاشانی خبر دقیقی در دست نیست اما گفته می‌شود در این نشست محمد مایلی کهن به کاشانی وعده داده تا با کریم انصاری فرد به صورت خصوصی صحبت کند تا شاید بتواند وی را متقاعد کند که با پرسپولیس قرارداد امضا کند، مایلی کهن با اشاره به علاقه حمید استیلی به این بازیکن به کاشانی اعلام کرده از هیچ تلاشی در این خصوص فروگذار نخواهد بود و تمام توان خود را به کار می‌بندد تا با انصاری‌فرد مذاکره کند.

بر اساس شنیده‌ها یکی دیگر از تصمیمات این جمع دو نفره انتخاب محمد پنجعلی به عنوان مدیر تیم‌های پایه پرسپولیس بوده که محمد مایلی‌کهن این مسئله را به کاشانی پیشنهاد می‌دهد و مورد موافقت سرپرست قرار می‌گیرد که صبح روز یکشنبه حبیب کاشانی حکم پنجعلی برای مدیریت تیم‌های پایه را صادر ‌کند. به نظر می‌رسد روابط مطلوب کاشانی – مایلی کهن - استیلی با یکدیگر مثلث طلایی سرخپوشان را تشکیل داده که می‌توان با روابط خوب این سه نفر به آینده پرسپولیس خوشبین بود.

آئودی و جادوی طراحی اسپایدر کواترو 2012

اسپایدر کواترو، آخرین سوپراسپرت آئودی از هر نظر عالی است: موتور 10 سیلندر، شتاب 0تا100در 4.1 ثانیه و از همه مهم‌تر، طراحی خاص و چهره وحشی و تهاجمی‌اش در جاده!

شرکت آئودی طی چند سال گذشته مدل‌های بسیار زیبا و قدرتمندی را روانه بازارهای جهانی کرده و در تداوم این روند، مدلی جدید را با نام اسپایدر کواترو R8 برای سال 2012 ارایه کرده است. این مدل از نظر طراحی بسیار مبتکرانه و خاص است و تمامی مراحل ساخت اتاق آن به صورت دست‌ساز انجام می‌گیرد. طرح‌بندی نقوش و خطوط آیرودینامیک ، چهره‌ای وحشی و تهاجمی از یک سوپر اسپرت جاده‌ای را نشان می‌دهد.

وزن کلی اسپایدر کواترو 1720 کیلوگرم و وزن شاسی آن 216کیلوگرم است که تنها 6 کیلوگرم نسبت به مدل کوپه سنگین‌تر شده است. عرض خودرو 1.90 متر، طول آن 4.43 و ارتفاعش تنها 1.25 متر است که با وجود فاصله 2.65 متری اکسل‌ها، به واقع تمامی استانداردهای یک خودروی اسپرت را دارد. برای خیلی‌ها این سوال مطرح است که مهندسان آئودی چطور توانسته‌اند در این فضای نسبتا اندک، پیشرانه عظیم‌الجثه، اتاق لوکس و حتی بخشی از کاپوت جلو را ایجاد کنند. این خودروی زیبا و با ابهت، اولین نسخه کروکی محبوب آئودی است.

آئودی برای این خودرو، سقف متحرک پارچه‌ای و نرمی تعبیه کرده که دلیل انتخاب پارچه، وزن کم آن (تنها 30 کیلوگرم) است. این سقف با کمک موتورهای الکتریکی و هیدرولیکی تنها ظرف 19 ثانیه باز و بسته می‌شود و برخلاف بسیاری از مدل‌های قبلی که این کار فقط در حالت سکون خودرو عملی بود، عمل باز یا بستن سقف را می‌توان تا سرعت 50 کیلومتر نیز انجام داد.

موتور 10سیلندر این خودرو با 5200 سی‌سی حجم، قدرتی معادل 560 اسب بخار و گشتاوری معادل530 نیوتون‌متر تولید می‌کند. حداکثر دور موتور مجاز این خودرو 8700 دور بر دقیقه است، اما حداکثر قدرت در دور 8000 و بیشینه گشتاور در در دور 6500 به‌دست می‌آید. خودرو برای رسیدن به سرعت100 کیلومتربرساعت از حالت توقف به 4.1 ثانیه نیاز دارد و و حداکثر سرعت آن 313 کیلومتر بر ساعت است.

برای این خودرو دو نوع گیربکس 6 سرعته دستی وخودکار در نظر گرفته شده که در گونه دوم می‌توان دنده‌ها را از روی دکمه‌های قرار گرفته بر روی فرمان نیز تعویض کرد. مدل‌هایی که از گیربکس دستی استفاده می‌کنند، 14.9 لیتر بنزین در هر صد کیلومتر مصرف می‌کنند و مدل‌های مجهز به گیربکس خودکار در هر صد کیلومتر تنها 13.9 لیتر سوخت می‌سوزانند. سیستم روغن‌کاری خشک مرسوم در خودروهای مسابقه‌ای برای روان‌کاری اجزای مکانیکی این خودرو در نظر گرفته شده تا در تمامی شرایط و تحت فشارهای گوناگون، عملکرد خود را حفظ کند.

سیستم چهار چرخ متحرک کواترو که در این مدل به کار رفته، توانایی انتقال قدرت به هر چرخ را دارد، ولی به طور کلی تمایل آن انتقال نیرو به چرخ‌های عقب است. ضمن این‌که فنربندی بازنگری شده این خودرو نیز می‌تواند به وسیله کمک‌فنرهای مغناطیسی، رانندگی راحتی را فراهم آورد.

استفاده از مواد زیبا و گران‌قیمت، جذابیت خاصی به اتاق اسپایدر بخشیده است. به‌کارگیری چرم گران‌قیمت در کنار سیستم صوتی ساخت بنگ‌اندالوفسن که با سیستم راهیاب ماهواره‌ای و صندلی‌های گرم شونده تکمیل می‌شود، اسپایدر را به خودرویی مجهز تبدیل کرده است . صندلی‌های اسپایدر به گفته آئودی می‌توانند نور خورشید را بازتاب دهند تا در تابستان‌ها سرنشینان احساس خنکی بیشتری کنند. هم‌چنین استفاده از رینگ‌های 19 اینچی و تایرهای 245 در عقب و 235 در جلو، زیبایی خاصی به این خودرو داده است.

تاریخچه باشگاه پرسپولیس

مقدمه: باشگاه شاهین (۱۳۴۶-۱۳۲۱)

باشگاه فوتبال شاهین در سال ۱۳۲۱ به‌ دست عباس اکرامی بنا شد. او یک معلم بود و باشگاه را با کمک تعدادی جوان دانشجو با شعار «اول اخلاق، دوم درس، سوم ورزش» بنا نهاده بود. باشگاه شاهین توانست بازیکنان بزرگی مانند پرویز دهداری، امیرمسعود برومند، همایون بهزادی، حمید شیرزادگان، حسین کلانی و بسیاری دیگر را که در تیم ملی بازی کردند، به فوتبال ایران بشناساند. شاهین در دهه ۱۳۴۰ به اوج محبوبیت رسید اما برخی اتفاقات، فدراسیون فوتبال ایران و روزنامه کیهان ورزشی (مهمترین روزنامهٔ ورزشی آن زمان) را روبروی آنها قرار داد. اختلاف بین آنها بیشتر شد و باعث شد تا در روز ۱۸ تیر ۱۳۴۶، دو روز پس از برد ۳-۰ شاهین رو در روی باشگاه تهرانجوان، سازمان ورزش و تفریحات ایران شاهین را منحل اعلام کند.

درمورد دلایل انحلال باشگاه شاهین حرف و حدیث‌های بسیاری وجود دارد. اگرچه سازمان ورزش دلیل انحلال این باشگاه را در متن ابلاغیه رسمی «منافات فعالیت‌ها با روح عالیه ورزش» عنوان می‌کند، اما برخی تحلیلگران، دلایل سیاسی؛ از جمله مخالفت عباس اکرامی با حکومت پهلوی را موثر می‌دانند. بنابر ادعای یکی از بازیکنان شاهین ردپای تحریک‌ های پرویز خسروانی، مدیر عامل وقت باشگاه تاج هم در این انحلال دیده می‌شود.

پس از انحلال شاهین هواداران با ادامه لیگ همراهی نکردند. هنگامی که شاهین منحل شد، چند باشگاه مانند پاس، راه‌آهن و عقاب درپی جذب بازیکنان شاهین برآمدند و این به معنی از هم ‌پاشیدن این تیم بود. اما با رایزنی علی عبده با پرویز دهداری و مسعود برومند، بازیکنان باشگاه شاهین به تیم پرسپولیس پیوستند.

باشگاه پرسپولیس (۱۳۴۶-۱۳۴۲)

باشگاه پرسپولیس تهران در سال ۱۳۴۲ به دست علی عبده بنیانگذاری شد. این باشگاه جزو دارایی‌های «شرکت سی.‌آر.سی» بود که به جز عبده، فاطمه پهلوی و همسرش محمد خاتم نیز از سهامداران آن بودند. عبده از آمریکا به ایران آمده ‌بود و در مشت‌زنی آمریکا صاحب عنوان قهرمانی و مسئولیت بود. در آن زمان باشگاه پرسپولیس در رشته‌های ورزشی بولینگ، والیبال، بسکتبال و اسکیت فعال بود و یک تیم فوتبال ضعیف در دسته دوم داشت که بهترین بازیکن آن محمود خوردبین بود.

پس از انحلال شاهین و در زمستان ۱۳۴۶، با رایزنی عبده و پرویز دهداری، ۴ نفر از بازیکنان شاهین به نام‌های ابراهیم آشتیانی، ناظم گنجاپور، کاظم رحیمی (به عنوان کاپیتان) و بهمن نوروزی در یک بازی دوستانه با باشگاه جم آبادان (که در آن زمان باشگاهی صاحب نام و قهرمان اولین دوره جام منطقه ای ایران بود) در ترکیب تیم دسته دومی پرسپولیس قرار گرفتند.

حضور این ۴ نفر در آن بازی زمینه ‌ساز پیوستن بقیه‌ی بازیکنان شاهین به پرسپولیس و آغاز محبوبیت این باشگاه شد. پرسپولیس سال ۱۳۴۷ را با مربیگری پرویز دهداری و سرپرستی مسعود برومند آغاز کرد. این تیم باید کار خود را از دسته دوم آغاز می‌کرد، اما انحلال چند تیم در آن زمان باعث شد تا مسابقات رده ‌بندی برای تعیین دسته باشگاه ‌های کشور برگزار شود. در آن مسابقات ۴۴ تیم شرکت کردند که تیم‌های پرسپولیس، تاج، پاس و عقاب در گروه‌های خود صدرنشین شدند.


سالیان نخست (۱۳۵۲-۱۳۴۶)

از سال بعد پرسپولیس وارد لیگ ایران شد و با قهرمانی باشگاه‌های تهران به عنوان نماینده‌ی ایران به جام باشگاه‌های آسیا که در تایلند برگزار می‌شد راه یافت، اما پرسپولیس در آن جام موفق نبود و در مرحلهٔ گروهی این رقابت ها حذف شد. در سال ۱۳۴۸ کارخانه ایران ناسیونال خودروی پیکان را تولید کرد. محمود خیامی مالک آن برای تبلیغ محصول جدید کارخانه‌اش با عبده توافقنامه‌ای امضا کرد و تمام بازیکنان پرسپولیس به جز عزیز اصلی و محمود خوردبین را برای باشگاه پیکان به صورت قرضی خریداری کرد. در آن سال پیکان با اقتدار قهرمان شد و پرسپولیس با بازیکنانی جوان به مقام یازدهم رسید. پیکان آن سال پرسپولیس را با گل علی پروین شکست داد. سال بعد تمام بازیکنان به پرسپولیس بازگشتند.

در سال ۱۳۵۰، پرسپولیس اولین قهرمانی خود را با اقتدار به دست آورد. آن‌ها فصل را با ۱۳ پیروزی و ۱ شکست برابر تاج مسجد سلیمان پشت سر گذاشتند. در سال ۱۳۵۱ عبده مانور تبلیغاتی بزرگی به راه انداخت و باشگاه پرسپولیس را یک باشگاه حرفه‌ای اعلام کرد، اما در پی حمایت نکردن دیگر باشگاه ‌ها، پرسپولیس بار دیگر آماتور شد.

دوران جام تخت جمشید (۱۳۵۷-۱۳۵۲)

جام تخت جمشید در سال ۱۳۵۲ راه ‌اندازی شد. این جام تا آن زمان، معتبرترین و برترین جام برگزار شده در ایران بود. در ۵ دورهٔ برگزاری این جام، پرسپولیس با ۲ قهرمانی در سال ‌های ۵۲-۵۱ و ۵۵-۵۴ و نایب ‌قهرمانی در ۳ سال دیگر، پرافتخارترین تیم ایران لقب گرفت. در نخستین دورهٔ جام تخت جمشید نیز پرسپولیس بدون شکست و با اقتدار تمام قهرمان شد و حتی تاج، رقیبش را که نایب ‌قهرمان شد؛ ۶-۰ شکست داد.

پرسپولیس با پیروزی ۲-۰ برابر ماشین سازی تبریز در ۲۲ مرداد ۱۳۵۷، دوران حضور خود را در جام تخت جمشید به پایان برد.

سال‌های نخست پس از انقلاب (۱۳۶٥-۱۳۵۸)

چند ماه پیش از انقلاب اسلامی، ساختمان بولینگ عبده آتش گرفت. در پی این آتش‌ سوزی بیمه تمام خسارت را به فاطمه پهلوی پرداخت نمود. از این رو برخی او را در آتش‌ سوزی سهیم می‌دانند. عبده و فاطمه‌ پهلوی پس از آتش‌ سوزی به آمریکا رفتند.

با این که پرسپولیس در سال ۱۳۵۸ در جام شهید اسپندی به قهرمانی رسید، اما تیم از هم پاشید و بسیاری از بازیکنان عوض شدند. بنیاد مستضعفان انقلاب اسلامی باشگاه پرسپولیس را مصادره کرد و باشگاه بدون زمین تمرین و دفتر در اوج تنگدستی زیر نظر سازمان تربیت بدنی قرار گرفت.

با وقوع جنگ ایران و عراق و برگزار نشدن لیگ کشوری، پرسپولیس از دوران خوب خود فاصله گرفت، اما همچنان یکی از تیم‌های برتر جام باشگاه ‌های تهران و جام حذفی تهران بود.

تغییر نام به پیروزی (۱۳٧٠-۱۳٦٥)

در سال ۱۳۶۰ سازمان تربیت بدنی نام بولینگ عبده را به مجموعه ورزشی شهید چمران تغییر داد و دفتر باشگاه به خوابگاه تبدیل شد. سازمان تربیت بدنی قصد داشت نام باشگاه را هم تغییر دهد اما بازیکنان در اعتراض به تغییر نام باشگاه، در بازی با هما در لیگ تهران حاضر نشدند و قهرمانی این مسابقات را از دست دادند.

در دی ۱۳۶۵، پرسپولیس تحت پوشش بنیاد مستضعفان قرار گرفت و مدیرعامل باشگاه اعلام کرد که نام باشگاه به «آزادی» تغییر خواهد کرد. بار دیگر بازیکنان برابر تغییر نام باشگاه مقاومت کردند و محمود خوردبین (سرپرست تیم)، به نمایندگی از پرسپولیس، از حضور در مسابقات انصراف داد.

پس از مدت کوتاهی بنیاد مستضعفان از باشگاه‌داری انصراف داده و امتیاز آن را به شرکت فرهنگی ـ ورزشی پرسپولیس که در تاریخ 16/2/70 به ثبت رسیده و 49% از سهام آن به سازمان تربیت بدنی تعلق داشت، واگذار نمود. اما در روز ۲۷ بهمن 137٠، با ثبت مؤسسه فرهنگی ـ ورزشی پیروزی، امتیاز این تیم ناباورانه به آن مؤسسه انتقال یافت و تاکنون نیز معلوم نشده که علت انتقال امتیاز باشگاه پرسپولیس از شرکت فرهنگی ـ ورزشی پرسپولیس که مالک واقعی آن بوده، چیست. هرچند به هر حال هنوز هم اکثریت مردم ایران این تیم را با نام پرسپولیس می‌شناسند.

شرکت فرهنگی ورزشی پرسپولیس (۱۳٨٧-۱۳٧٠)

شرکت فرهنگی ورزشی پرسپولیس در تاریخ 18/2/1370 با شماره 83332 توسط آقای اسماعیل وفائی با 5/50% سهام، سازمان تربیت بدنی به ریاست آقای دکتر حسن غفوری‌فرد و به نمایندگی آقای عباس انصاری‌فرد با 49% سهام و آقای حسین منتظر موعود با 5/0% سهام تأسیس شد و به ثبت رسید. در همان زمان آقای وفائی به سمت مدیرعامل، آقای انصاری‌فرد (نماینده سازمان) به سمت رئیس هیئت مدیره و آقای منتظر موعود به سمت نایب رئیس هیئت مدیره انتخاب شدند.

شایسته ذکر است که آقای حسن غفوری‌فرد به عنوان معاون رئیس جمهور و سرپرست وقت سازمان تربیت بدنی، آقای انصاری‌فرد را به عنوان نماینده تام‌الاختیار و امین سهام سازمان در تاریخ 31/1/70 معرفی کرده بودند.

پس از آن در تاریخ 20/7/72، سازمان تربیت بدنی عدم تمایل خود را نسبت به ادامه همکاری با شرکت پرسپولیس اعلام و در تاریخ 20/6/76 کل سهام خود را به آقای وفائی واگذار و از شرکت پرسپولیس خارج شد. البته بین سال‌های 72 تا 76، تمام جلسات با حضور آقای انصاری‌فرد به عنوان نماینده تام‌الاختیار سازمان تربیت بدنی برگزار می‌شد. و تاکنون همواره جلسات سالیانه هیئت مدیره شرکت پرسپولیس با حضور سهامداران به صورت منظم برگزار و صورتجلسه‌های مربوطه به اداره ثبت شرکت‌ها و موسسات غیرتجاری ارجاع داده شده است.

در همان تاریخ آقای وفایی با هبه (امانت دادن) 5/50% سهم خود به آقای حسن عابدینی معروف به امیر عابدینی مدیرعامل اسبق باشگاه پیروزی، میزان سهم خود را به ٤٩% کاهش داد و آقای منتظر موعود نیز 5/0% سهم خود را به آقای بهروز محمودی واگذار کرد.

آقای عابدینی در تاریخ 17/7/87، 5/50% یعنی تمام سهم امانی خود و 5/0% سهم آقای محمودی را در ازای دریافت وجه به آقای وفائی بازگرداند و از پرسپولیس خداحافظی کرد و به این ترتیب آقای وفائی مجدداً صاحب تمام سهام پرسپولیس شد.

بر مبنای آخرین مجمع عمومی عادی که به طور فوق‌العاده در مورخ 3/8/87 تشکیل شد، همراه با آقای اسماعیل وفائی، شرکت غذاسازان زندگی به نمایندگی آقای حمید موحدی و شرکت تجارت بین‌المللی وفا کیش به نمایندگی آقای مصطفی جوادی شجونی برای مدت دو سال به عنوان اعضاء هیات مدیره و آقای اسماعیل وفائی به سمت رئیس هیئت‌مدیره و مدیرعامل؛ و حمید موحدی به سمت نایب رئیس هیئت مدیره تعیین و همچنین محرم هادی‌سرابی به سمت بازرس اصلی و کمال میرمحمدی به سمت بازرس علی‌البدل برای مدت یک سال انتخاب گردیدند. و هر یک از این دو شرکت متعلق به آقای وفائی صاحب 1% از سهام پرسپولیس شدند و 98% دیگر سهام نیز در مالکیت شخصی آقای وفائی ماند.

هرچند آقای وفایی بارها و بارها در مقاطع مختلف اعلام داشته‌اند که سهام شرکت فرهنگی ـ ورزشی پرسپولیس که در اصل مالک و صاحب امتیاز باشگاه پرسپولیس نیز می‌باشد به تمامی طرفداران و هواداران میلیونی پرسپولیس در ایران و اقصی نقاط جهان تعلق دارد و ایشان همواره مترصد فرصتی هستند که بتوانند سهام شرکت فوق‌الذکر را ضمن حفظ نظارت مستمر دولت به مالکین واقعی پرسپولیس یعنی انبوه میلیونی هواداران واگذار نماید

راههای کسب شادی

شادی حالتی هیجانی است که منجر به سرزندگی، چالاکی، رضایت مندی و علاقه مندی در افراد جامعه می شود. به اعتقاد روان شناسان، شادکامی دارای سه جزء اساسی است: هیجان مثبت، رضایت از زندگی و نبود هیجانات منفی.

هم چنین برخی روان شناسان معتقدند: روابط مثبت و سازنده با دیگران، هدفمند بودن زندگی، رشد شخصیتی، دوست داشتن دیگران و زندگی از مولفه های شادکامی و نشاط هستند. (علیپور 1379؛ پناهی 1388)

از جمله عوامل شادی بخش در زندگی می توان همسر خوب، دوست خوب، شغل مناسب، برنامه تفریحی سالم، معنویت و... را نام برد.

البته برای داشتن زندگی شاد و معاشرت لذت بخش داشتن مهارت های اساسی و یادگیری آنها ضروری است بنابراین ایجاد رابطه صمیمی و احساس شادکامی نیازمند مهارت های روانی و اجتماعی است که به ترتیب موارد زیر را شامل می شوند:

الف ـ ارتباط کلامی و غیر کلامی صحیح:

مهارت ارتباط کلامی و غیر کلامی به عنوان ساده ترین راه ارتباط از اصول اساسی ارتباط به شمار می رود مهارت «خوب سخن گفتن» و «سخن خوب گفتن» منجر به ایجاد رابطه توام با احترام و صمیمیت خواهد شد که در نهایت نتیجه آن چیزی جز احساس رضایت و شادی نخواهد بود البته مهارت های غیر کلامی صحیح نیز تاثیر گذار خواهند بود. از جمله احترام، رعایت ادب، شیوه رفتار صحیح و رعایت آداب فرهنگی و اجتماعی منجر به ایجاد ارتباط و دوام آن ها خواهد شد.

هم چنین هنر «خوب گوش دادن» به عنوان یک مهارت نشان از توجه و احترام به طرف متقابل است. از این راه فرد احساس ارزشمندی می کند و شما با این کار نشان خواهید داد، برای طرف مقابل ارزش و احترام قائل هستید.

ب ـ ایجاد جاذبه های میان فردی:

1- تبسم و خنده:

گرمی تبسم و نشاط آوری آن، باعث رفع کینه ها شده و روابط انسانی را تعادل می بخشد. خنده باعث سلامتی بدن، رفع فشار روانی و موجب شادابی می شود. خندیدن به آرامش و استراحت بدن، آرامش قلب، کاهش فشار روانی، تقویت دستگاه ایمنی بدن، ایجاد خلاقیت و کارایی بیشتر کمک می کند. (ریو به نقل از سید محمدی 1381؛ پناهی 1388)

2- احترام و تکریم:

نیاز به احترام و تکریم منزلت، یکی از نیازهای روان شناختی انسان ها قلمداد می شود. بنابراین حفظ و رعایت آن باعث احساس شادکامی و رضایت خواهد شد.

3- هدیه دادن و گرفتن:

هدیه سمبل عاطفه، محبت و علاقه مندی است. هدیه باعث دوستی، محبت، شادمانی و رفع کدورت است. بنابراین دادن هدیه به دوستان و عزیزان به مناسبت مهمانی و تولد و... می تواند در جلب اعتماد و افزایش شادابی تاثیر گذار باشد. هم چنین گرفتن هدیه از عزیزان و تشکر از آنها می تواند در پایداری ارتباط و افزایش نشاط تاثیر گذار باشد.

4- آراستگی و نظافت:

آراستگی و نظافت ظاهری از ویژگی هایی است که در ایجاد رغبت، علاقه مندی و شادابی نقش زیادی دارد. یافته های پژوهشی نشان می دهد که اکثر انسان ها افراد زیبا و آراسته را موقر، جالب، اجتماعی، مستقل، مهیج، دوست داشتنی، سازش یافته، دارای مهارت اجتماعی و موفق می دانند.(آذربایجانی 1382؛ پناهی 1388)

5- مثبت نگری و مثبت گرایی:

اعتماد به خود و دیگران از نشانه های سلامت روان است. خوش بینی به مسائل زندگی و تبیین های خوشبینانه از حوادث ناخوشایند نیز در توانایی رویارویی با مشکلات تاثیر می گذارد.

6- توجه به رغبت ها:

علایق و گرایش ها، و توجه به علاقه مندی های شخصی می تواند در ارضای نیاز های فردی و اجتماعی تاثیر مثبتی داشته است. بنابراین صرف زمان مناسب برای پرداختن به علایق های شخصی موجب نشاط و شادکامی خواهد شد.

7- برخورداری از وسعت نظر و سعه صدر:

منظور از وسعت نظر، داشتن ویژگی هایی نظیر بلند نظری، بزرگواری و گذشت است.

8- استفاده از سیستم پاداش:

از طریق پاداش دادن، به تقویت خود بپردازید. با ارائه پاداش به خود می توانید خود را به ادامه فعالیت و پرورش علایق امیدوار و فعال نگه دارید. هم چنین توجه به روند فعالیت باعث تمرکز بیشتر و هدفمندی خواهد شد. پیشرفت کار و بررسی آن موجب احساس رضایت و شادکامی خواهد شد.

9- خوش اخلاقی:

خوش خلقی باعث گورایی و جذابیت زندگی می گردد و خستگی حاصل از تلاش های روزانه را مرتفع می کند.

پ ـ تفریح و مسافرت:

تفریح و مسافرت از برنامه هایی است که در شادی و نشاط افراد تاثیر شگرفی دارد. از آن رو که تفریح و مسافرت بر جنبه مختلف جسمی و روانی انسان ها تاثیر دارد، به چند نمونه از این تاثیرات اشاره می شود:

1- عاطفه مثبت:

تفریح و مسافرت در ایجاد عاطفه مثبت و بانشاط، تاثیر زیادی دارد.

2- شادی:

تفریح می تواند باعث شادی افراد باشد. فعالیت های تفریحی قوی ترین منبع برای رضایت زندگی هستند.

3- بهداشت روانی جسمی:

تفریح علاوه بر شادی و عاطفه مثبت، در بهداشت روانی و آرامش فکری نیز تاثیر گذار بوده و نقش تعیین کننده ای در این حوزه دارد. البته تفریح نباید به جسم و روان آسیب بزند بنابراین استفاده نکردن از مواد اعتیاد آور، اجتناب از کارهای خطر آفرین و توجه به عواقب اجتماعی تفریح می تواند امنیت و بهداشت جسمی و روانی را تامین نماید.

ت ـ ورزش:

آثار ورزش در سلامت و پیش گیری از بیماری ها و انحرافات و پر کردن اوقات فراغت، بر کسی پوشیده نیست. تحقیقات ثابت کرده ورزش علاوه بر سلامتی، باعث می شود افراد خلقشان بهبود پیدا کند و از زندگی بیشتر لذت ببرنند.(آرگاپل 1383؛ پناهی 1388)

ث ـ دید و بازید و صله رحم :

یکی از تاثیر گذار ترین و با اهمیت ترین عوامل موثر بر بهداشت روان، نشاط درونی و شادکامی انسان ها، دید و بازید و انجام صله رحم است. از طریق معاشرت و رفت آمد فرد احساس امنیت و آرامش بیشتری را خواهد داشت. زیرا احساس تنهایی و رهایی ندارد و در جمع احساس پویایی و ارزش بیشتری را خواهد داشت .

هم چنین افراد در زمان حزن و اندوه نیازمند دریافت حمایت از دیگران هستند. رفع مشکل، داشتن گوش شنوا و دریافت حمایت مالی، روانی و عاطفی از جمله مزایای رفت و آمد است علاوه بر آن با پر کردن اوقات فراغت و تنهایی از طریق مهمانی رفتن و میزبانی عزیزان نشاط روانی و اوقات فراغت خوبی را خواهد داشت.

منابع :

- آذربایجانی ، مسعود و همکاران .(1382). روان شناسی اجتماعی با نگرش به منابع اسلامی. قم، حوزه و دانشگاه.

- آرگاپل، مایکل.(1383). روان شناسی شادی. ترجمه گوهری، مسعود و همکاران. افهان، جهاد دانشگاهی.

- پناهی، احمد. (1388). عوامل نشاط و شادکامی در همسران. معرفت سال هجدهم. شماره 147. اسفند 1388 . ص 15-38.

- علی پور، احمد و همکاران. (1379). شادکامی و عملکرد ایمنی بدن. روان شناسی، شماره 15 .ص 20-35.

- مارشال ریو، جان. انگیزش و هیجان. ترجمه سید محمدی، یحیی. (1381). تهران. ویرایش.

طالع بینی اسم

طالع بینی انسانها و شناخت خصیت آنها از روی حرف اول اسم آنان !!!

توجه : در این روش به دلیل وجود نداشتن حروف "گ.پ.چ.ژ"باید به جای این حروف معادل فارسی آنما را قرار دهید .مثال : (ژچ گ)=ج (پ)=ب
.

الف: خوش اخلاق و خوش رفتار و در باطن میانه رو و با همه ملاحظه کند و خونگرم میباشد و با همه کس زود صمیمی میشود ودر زندگی در جنگ و جدال و گفتگو به سر میبرد و پیراهن سیاه بر او نامبارک می باشد و محنت بسیار می کشد و هر چه را طلب کند زود بیابد و مریضی وی همیشه در باد قولنج گردن وپهلو می باشد.

ب : فردی خوش قیافه و زیبا وبا محبت و رفیق باز و همیشه مغرور و جیب او خالی و قدر مال دنیا را نداند.

ج : فردی باشد زیبا و خوش اخلاق وبا محبت و او همیشه از مریضی شکم رنج میبرد و این مریضی هر چند وقت یکبار اشکار میشود و دو وجه دارد یا سیاه چهره و قوی استخوان یا سفید پوست و بزرگ اندام و همیشه سرگردان واشفته می باشد و از کار خود حیران است

د: او فردی با دیانت و پر فکر وبشاش و زیبا چهره و جنگجو است و قدر مال دنیا را نمی داند و همیشه در حال ترقی می باشد

ه : او فردی است که همیشه اطرا فیان را امر ونهی کند و زیبا چهره وتند خو و اتشی مزاج و طبع او گرم میباشد

و: فردی است که همیشه به دیگران کمک می کند و گاهی مغرور میشود و زبان بد پشت سر او باشد و دیگران بدی او را میگویند

ز: زیبا و خوش اخلاق و با محبت و خونگرم و در هر کاری مقرراتی است و در زندگی برای او سحری می کنند و در زندگی شکست بزرگی می خورد و همیشه از درد سر و زانو در عذاب میباشد و نسبت به زندگی دلسرد می گردد و حیران و سر گردان میشود

ت: او فردی است خوش جهره و خوش اخلاق کم خواب و هرگاه مرتکب گناه میشود سریع توبه میکند و اگر دل کسی را برنجاند بسیار نگران و در پی ان است که دلجویی کند و همیشه احساس تنهایی عجیبی در خود دارد

ث: فردی است ثابت قدم و پر اراده و در هر کاری ثابت قدم می باشد خوش اخلاق و پر عقل است و پیشانی او پهن میباشد و در زندگی هرگز محتاج نخواهد شد

ح: او فردی زیبا و خوش اخلاق و حق گو و کینه ای و حرف را در دل نگه دارد و همیشه در بحث و جدل وجنگ به سر میبرد

خ: فردی است زیبا چهره با چشمانی درشت با محبت و مقرراتی و هر چه سعی میکند رزقش بسیار شود موفق نمی شود و او فردی است عشقی و تنبل و کاهل در کارها و باید این کار را ترک کند تا در زندگی موفق و سر بلند شود

ر: او فردی است خوش اخلاق میانه رو و اتشی و همیشه اطرافیان در پشت سر او بد گویی کنند و او فردی است طمعکار و زیبا چهره وخوش گذران و اگر ایمان خود را حفظ کند به هر مقام و منزلتی که بخواهد میرسد و دست او همیشه از پول دنیا تهی است

س : او فردی میباشد پر استعداد و با ذوق و سلیقه و همیشه بهترین اجناس را انتخاب می کند و بسیار مغرور ومتکبر میباشد و هر کاری که میل داشت انجام میدهد و با اطرافیان خود در نزاع و لجبازی بسر میبرد فردی باشد اتشی مزاج و همیشه در چشم اهل واعیان پر هیبت به چشم میاید

ش: او فردی است مشفق ومهربان و جنگجو و عصبانی و خونگرم و زبان او تلخ است و هر چه در دنیا به او ضرر برسد از دست و زبان خود میخورد و اگر زبان خود را نگه دارد از بلا محفوظ میماند و بسیار لجباز است

ص : فردی است حرف شنو و دهن بین و هرکس هر حرفی را با او در میان بگذارد سریع باور میکند نترس و خشن و خوش اخلاق و با محبت و همیشه در حال ترقی و فکر میباشد

ض : او فردی است خوش اخلاق و زیرک ودانا وکینه توز و همیشه نگرانی خود را در ظاهر بروز نمیدهد و پیشانی او پهن است و کمان ابرو دارد و در کارها بسیار دقیق میباشد و هرگز یاد خدا را فراموش نمی کند و به دنبال هر کار زشتی توبه می کند و فردی زرنگ است

ط :او فردی است پاک و خوش اخلاق و عشقی و خوش گذران و خو نگرم و پیراهن سیاه براو خوشایند نیست و دوستی بسیار میکند

ظ : او فردی است که ظاهر و باطنش یکی است و خشک ومقرراتی میباشد و اطرافیان پشت سر او بد گویی کنند و قدر مال دنیا را نداند و در سینه و اعضا خالی دارد که نشان اقبال است و دنبال دوست رود و خواهان ان است که با دوستان تفریح کند

ع : او فردی باشد بلند مرتبه و پر گذشت و خوش اخلاق و بخشنده و مقرراتی وخشک و او هرگز قدر مال دنیا را نمیداند و در دوستی با دیگران پاینده و متعصب و در اول زندگی رنج بسیار کشد و قدر مال دنیا را نداند

غ: زیبا چهره با گذشت و خشک و مقرراتی و احساس نا امیدی کند در فکر میرود و به گذشته واینده خود می اندیشد دانا وعالم است و زندگی را با صلح وصداقت دوست دارد

ف : او فردی است اتش مزاج و تند خو و جاهل و زیبا چهره و جنگ جو و خون گرم و نترس از ناحیه هر چند وقت یک بار مریض و رنج میکشد و در زندگی چند بار شکست میخورد ولی در اینده به مقام و منزلت خوبی میرسد

ق: فردی است قادر وتوانا و زیرک و دانا و در هر کاری نقشه بسیار میکشد و موفق میشود هم زیباست و هم خوش اخلاق و فردی است خوش گذران و قدر مال دنیا را نداند و گاه گاهی با ملایمت و یا خصومت برخورد میکند

ک: او فردی است زیبا وخوش اخلاق و زیرک و دانا و زیرک و خشک و مقرراتی و زبان او تلخ است و همیشه دیگران از زبان او در عذاب میباشند با یک کلمه حرف دیگران را برنجاند و همیشه در حال ترقی و فعالیت باشد

ل: فردی است زیبا چهره و خوش اخلاق و یکدنده و همیشه جدایی اختیار کند و غرور خاصی دارد قدر مال دنیا را نمی داند و همیشه متعصب اطرا فیان نزدیک خود میباشد

م : خوش اخلاق و با محبت و خون گرم ونترس و همیشه اطرافیان پشت سرش بد گویی کنند و در روبرو از او تعریف و تمجید کنند او فردی باشد خوش چهره و چشمان درشتی دارد و در کارهای خود همیشه کاهلی دارد و زود عصبانی میشود و سریع خاموش میشود عشقی میباشد و در تمام کارها تقاضای کمک کند

ن: او فردی است زیبا و خوش اخلاق و کینه توز و دم دمی مزاج میباشد گاهی اوقات بسیار خوب و گاهی اوقات بسیار بد و مقرراتی وخشک میشود همچون قاضی میباشد ودر حقوق خود ودیگران به میزان برخورد کند

ی :او فردی است پر فکر وزیبا و با هر کس در افتد بر او غالب گردد دم دمی مزاج میباشد و گاهی بسیار خوب و گاهی بسیار خشک و مقرراتی است او فردی است چهار شانه و از مریضی شکم گاه گاهی رنج میبرد

مزدا323 قرمز(داستانی طنز)

داستان



مزدا ۳۲۳ قرمز رنگ، تا به نزدیکی دختر جوان رسید به طور ناگهانی ترمز کرد. خودرو چند قدم جلوتر از دختر جوان از حرکت ایستاد، اما راننده، خودرو را به عقب راند، تا جایی که پنجره جلو دقیقا روبروی دختر جوان قرار گرفت .

این اولین خودرویی نبود که روبروی دختر توقف می کرد، اما هریک از آنها با بی توجهی دختر جوان، به راه خود ادامه می دادند.

دختر جوان، مانتوی مشکی تنگی به تن کرده بود که چند انگشتی از یک پیراهن بلند تر بود. شلواری هم که تن دخترک بود، همچون مانتویش مشکی بود و تنگ می نمود که آن هم کوتاه بود و تا چند سانتی پایین تر از زانو را می پوشاند. به نظر می آمد که شلوار به خودی خود کوتاه نیست و انتهای ساق آن به داخل تا شده.

دختر جوان نتوانست اهمیتی به مزدای قرمز رنگ ندهد.... سرش را به داخل پنجره خم کرد و به راننده گفت:

” بفرمایید؟” .

مزدا مسافری نداشت . راننده آن پسر جوان و خوش چهره ای بود که عینک دودی ظریفی به چشم داشت. پسر جوان بدون معطلی و با بیانی محترمانه گفت:

” خوشحال میشم تا جایی برسونمتون”.

دختر جوان گفت:

” صادقیه میرما”.

پسر جوان بی درنگ سرش را به نشانه تائید تکان داد و پاسخ داد:

” حتماً، بفرمایید بالا “.

دخترک با متعجب ساختن پسر جوان، صندلی عقب را برای نشستن انتخاب کرد. چند لحظه ای از حرکت خودرو نگذشته بود که دختر جوان، در حالی که روسری کوچک و قرمز خود را عقب و جلو می کشید و موهای سرازیر شده در کنار صورتش را نظم می داد، گفت:

” توی ماشینت چیزی برای گوش کردن نیست “

- البته .

پسر جوان ،سپس پخش خودرو را روشن کرد. صدای ترانه ای انگلیسی زبان به گوش رسید. از آینه به دختر جوان نگاهی انداخت و با همان لبخند ظریفش که از ابتدا بر لب داشت گفت:

”کریس دبرگ هست ، حالا خوشتون نمیاد عوضش کنم “.


دخترک با شنیدن حرف پسرجوان ،خنده تمسخر آمیزی سر داد.

- ها ها ها ، این که اریک کلاپتون . نمیشنوی مگه ، انگلیسی می خونه . اصلا کجاش شبیه کریس دبرگ.

- اِه ، من تا الان فکر می کردم کریس دبرگ . مثل اینکه خیلی خوب اینا رو می شناسید ها .

دخترک، قیافه ای به خود گرفت و ادامه داد: ” اِی ، کمی ”

- پس کسی طرف حسابمه که خیلی موسیقی حالیشه. من موسیقی رو خیلی دوست دارم ، اما الان اونقدر مشغله ذهنی دارم که حال و حوصله موسیقی کار کردن رو ازم گرفته .

دخترک لبخندی زیرکانه زد و با لحنی کش دار گفت: ” ای بابا، بسوزه پدر عاشقی . چی شده ، راضی نمیشه ؟”

- نه بابا، من تا حالا عاشق نشده ام . البته کسی رو پیدا نکرده ام که عاشقش بشم ، و اگرنه اگه مورد خوبی پیش بیاد ، از عاشقی هم بدم نمیاد . اصل قضیه اینه که، قبل از اینکه با ماشین بزنم بیرون و در خدمت شما باشم ، توی خونه با بابام دعوام شد .

- آخی ، سرچی؟ لابد پول بهت نمی ده.

- نه ، تنها چیزی که میده پول . مشکل اینجاست که فردا دارم می رم بروکسل، اونوقت این آقا گیر داده بمون توی شرکت کار داریم .

با گفتن این جملات توسط پسر جوان ، دخترک، با اینکه سعی می کرد به چهره اش هویدا نشود، اما کاملا چهره اش دگرگون شد و با لحنی کنجکاوانه پرسید: ” اِه، بروکسل چی کار داری؟ ”

- دایی ام چند سالی هست که اونجاست . بعد از سه چهار ماه کار مداوم ، می خواستم برم اونجا یه استراحتی بکنم؟

دخترک بادی به غبغب انداخت و سریع پاسخ داد:

- اتفاقا من هم یک هفته پیش از اسپانیا برگشتم.

- اِه، شما هم اونجا فامیل دارید؟ کدوم شهر.

- فامیل که نداریم ، برای تفریح رفته بودم ونیز.

پسر جوان نیشخندی زد و گفت : اصلا ولش کن بابا ، اسم قشنگتون چیه؟

- من دایانا هستم. اسم تو چیه، چند سالته؟ چه کاره ای؟

- چه خبره؟ یکی یکی بپرسید، این جوری آدم هول میشه … اولاً این که اسم خیلی قشنگی دارید ، یکی از اون معدود اسم هایی که من عاشقشونم . اسم خودم سهیل ، ۲۵ سالمه و پیش بابام که کارگذار بورس کار می کنم . خوب حالا شما .

دخترک با شنیدن این حرفهای سهیل ، چهره اش گلگون شد و به تشویش افتاد .

- من که گفتم ، اسمم دایاناست . ۲۳ سالمه و کار هم نمی کنم . خونمون سمت الهیه است و الان هم محض تفریح دارم می رم صادقیه. تا حالا بوتیک های اونجا نرفته ام. با یکی از دوستام اونجا قرار گذاشته ام تا بوتیک هاش رو ببینیم و اگه چیز قشنگی هم بود بخریم .

- همین چیزایی هم که الان پوشیده اید خیلی قشنگه ها.

دایانا ، گره کوچک روسریش را باز کرد و بار دیگر گره کرد. سپس گفت:

- اِی ، بد نیست . اما دیگه یک ماهی هست که خریدمشون . خیلی قدیمی شده اند … . ولش کن ، اصلا از خودت بگو ، گفتی موسیقی کار نکرده ای و دوست داری کار کنی ، آره؟

- چرا ، تا چند سال پیش یه مدتی پیانو کار می کردم.




دخترک ، سعی می کرد دلبرانه سخن وری کند، اما ناگهان به جوشش افتاد ، طوری که منقطع صحبت می کرد و کلمات را دستپاچه بیان می کرد.

-ای وای، من عاشق پیانو ام . خیلی دوست دارم پیانو کار کنم ، یعنی یه مدتی هست که کلاسش رو می رم ، اما هنوز خیلی بلد نیستم . … اصلا اینجوری نمیشه، نگه دار بیام جلو بشینم راحت تر حرف بزنیم .

سهیل ، بی ردنگ خودرو را متوقف کرد . دایانا هم سریع پیاده شد و به صندلی جلو رفت.

-دایانا خانوم ، داریم می رسیما .

- دایانا خانوم کیه؟ دایانا … . ولش کن ، فعلا عجله ندارم. بهتره چند دقیقه دیگه هم با هم باشیم . آخه من تازه تو رو پیدا کرده ام. تو که مخالفتی نداری ؟

- نه ، من که اومده بودم حالی عوض کنم. حالا هم کی بهتر از تو که حالم رو عوض کنه. فقط باید عرض کنم که الان ساعت نه و نیمه، حواست باشه که دیرت نشه.

دخترک با شنیدن صحبت های سهیل، وقتی متوجه ساعت شد، چهره اش رنجور شد و در حالی که لب خود رابا اضطراب می گزید ، گفت:

-آره راست میگی … پس حداقل یه چند دقیقه ای ماشینت رو دور فلکه نگه دار ، باهات کار دارم .

سهیل ، با قبول کردن حرفهای دایانا ، حوالی میدان که رسید ، خودرو را متوقف کرد . روی خود را به دخترک کرد و کمرش را به در تکیه داد. عینک دودی را از چشمانش برداشت .چهره ای نسبتا گیرا داشت. ته ریشی به صورتش بود و موهایی ژولیده داشت که تا گوشش را می پوشانید . پخش خودرو را خاموش کرد و سپس با همان لبخندی که بر لب داشت گفت :

- بفرمایید.

دیگر کاملا از ظاهر و طرز صحبت دخترک می شد پی به هیجانش برد.

- موبایلت … شماره موبایلت رو بده، البته اگه ممکنه .

پسر جوان لحظه ای فکر کرد و سپس گوشی همراه خود را از روی داشبورد- پشت فرمان برداشت . آن را به سمت دایانا دراز کرد.

- بگیر ، زنگ بزن گوشی خودت که هم شماره تو روی موبایلم ثبت بشه و هم شماره من روی موبایل تو بیفته . فقط صبر کن روشنش کنم … اونقدر اعصابم خورد بود که گوشی رو خاموش کردم .

دایانا ، به محض دیدن گوشی گران قیمت سهیل به وجد آمد . اما سریع شوق خود را کتمان کرد و فقط به گفتن”کوشی خوبی داری ها” قناعت کرد .

- قابلت رو نداره . اتفاقا باید عوضش کنم ، خیلی یوغره.

- خوب ، ممنون . فقط بگو کی می تونیم همدیگه رو دوباره ببینیم .

- ببینم چی میشه . اگه فردا برم بروکسل که هیچ، اما اگه تهران بودم یه کاریش می کنم . اصلا بهم زنگ بزن .

- باشه … پس من می رم .فعلا خداحافظ .

- خوشحال شدم،…خداحافظ . … زنگ یادت نره .

دختر جوان ، درحالی که احساس مسرت می کرد ، با گامهایی لرزان (از شوق) از خودرو خارج شد. هر چند قدمی که بر می داشت ،سرش را برمی گرداند و مزدا را نگاه می کرد و دستی برای سهیل تکان می داد.

پس از دور شدن دایانا ، سهیل از داخل خودرو پیاده شد و طوری که دایانا متوجه نمی شد، او را تعقیب کرد. حوالی همان میدان بود که دایانا روی صندلی های یک ایستگاه اتوبوس نشست. دایانا دستش را به ساق شلوار خود انداخت و تایی که از داخل داده بود را باز کرد. شلواردیگر کوتاه نبود.

از داخل کیفی که بر روی دوشش بود مقنعه ای بیرون آورد و در لحظه ای کوتاه آنرا سر کرد و از زیر مقنعه ، تکه پارچه ای که بر سرش بود، بیرون کشید. از داخل همان کیف، آینه کوچکی خارج کرد و با یک دستمال کوچک، از آرایش غلیظی که روی صورتش بود کاست. موهای خرمایی رنگش را که روی صورتش سرازیر شده بود، داخل مقنعه کرد و با آمدن اولین اتوبوس، از محل خارج شد.

سهیل در طول دیدن این صحنه ها ، همچنان لبخند بر لب داشت. با رفتن دایانا، سهیل به سمت مزدا حرکت کرد. به خودرو که نزدیک می شد زنگ موبایلی که همراهش بود، به صدا در آمد. سهیل بلافاصله گوشه ای لابلای جمعیت در حال گذر ، خود را پنهان کرده بود و دایانا را نظاره می کرد. پاسخ داد:

- بله؟

صدای خواهش های پسر جوانی از آنسوی گوشی آمد .

- سلام ، آقا هر چی می خوایی از تو ماشین بردار ، فقط ماشین رو سالم بهم تحویل بده . تو رو خدا ، بگو کجاست بیام ببرم …

- خوب بابا ، چه خبرته . تا تو باشی و در ماشینت رو برای آب هویج گرفتن باز نزاری … ببینم به پلیس هم زنگ زدی ؟

- نه ، به جون شما نه ، فقط تو رو خدا ماشین رو بده .

- جون من قسم نخور ، من که می دونم زنگ زده ای …ولی عیبی نداره ، آدرس می دم بیا … فقط یه چیزی ، این یارویی که سی دیش توی ماشینت بود کی بود؟

- کی ؟ اون خارجیه ؟ … استینگ بود ، استینگ .

- هه هه … یه چیز دیگه هم می پرسم و بعدش آدرس رو می دم ؛ ونیز توی اسپانیاست ؟

- ونیز؟ نه بابا، ونیز که توی ایتالیاست … آقا داری مسخره ام می کنی ، آدرس رو بده دیگه …

- نه ، داشتم جدول حل می کردم . مزدای قرمزت ، ضلع جنوبی صادقیه پارک شده . گوشیت رو می زارم توی ماشین ، ماشین رو هم می بندم و سوییچ رو می اندازم توی سطل آشغالی که کنار ماشینته .

راستی یه دایانا خانوم هم بهت زنگ می زنه ، یه دختر خوشگل،… برو حالش رو ببر ، برات مخ هم زدم ،… خداحافظ

روانشناسی رنگ ها

تا به حال شده است برای این که احساس آرامش بیشتری کنید خودتان را بین ملحفه های سبزرنگ بپیچانید تا به خواب روید؟
آیا برایتان پیش آمده هنگام انجام یک مصاحبه شغلی لباسی به رنگ قرمز بپوشید و آن را عامل موفقیت خود بدانید؟
آیا رنگهایی که در لباس و دکوراسیون خانه شما به کار رفته اند می توانند رفتار و سطح انرژی یا زندگی شما را بهبود بخشند؟ می توانید امتحان کنید.



سبز لیمویی:
پوشیدن لباسی به این رنگ یا استفاده از آن در تزیین و دکوراسیون منزل می تواند توانایی منطقی و پیگیر بودن شما را بیفزاید.
سبز لیمویی به شما این امکان را می دهد که بفهمید برای پیشرفت بیشتر خود به چه چیزی نیاز دارید.

سبز:
لباس یا دکوراسیون سبزرنگ کمک می کند احساس نزدیکی بیشتری با طبیعت داشته باشید و نیز باعث می شود به دیگران احساس راحتی و آرامش بیشتری ببخشید.
استفاده از این رنگ همانند یک خاک حاصلخیز باعث می شود دنیایی پربار برای شما به وجود آید. طبیعت ذاتی این رنگ که نوعی توازن و تعادل در خود دارد، شما را تشویق می کند به نجوای درون خود گوش دهید و بفهمید برای این که شما و دیگران از احساس راحتی بیشتری برخوردار باشید به چه چیزی نیاز دارید.



سبز کله اردکی:
این رنگ توانایی شما را در قدرت انتقال فکر افزایش می دهد. همچنین باعث می شود سیاست بیشتری در زندگی تان داشته باشید.
استفاده از این رنگ که نوعی آبی آمیخته با سبز است به شما این باور را القا می کند که می توانید با دست خود آینده ای دلخواه بسازید.



آبی:
لباس و آرایش آبی رنگ ، شما را بیشتر رویایی می کند و الهامات شما را افزایش می دهد. این رنگ بسیار آرامش بخش بوده و باعث متمرکز شدن افکارتان می شود.
اثر آرامش بخش این رنگ باعث می شود برنامه ها و افکار مغشوش از ذهنتان خارج شوند و رویاها و اهدافتان نظم و ترتیب بیشتری بگیرند.



نیلی:
رنگ لباس یا تزیینات و آرایشی که به رنگ نیلی باشد می تواند قدرت خطرپذیری شما را افزایش دهد. نیلی اعتماد به نفس بیشتری به شما می دهد تا به نقشه هایی که در سر می پرورانید جامه عمل بپوشانید.
استفاده از رنگ نیلی که نوعی آبی آمیخته با قرمز است ، کمک می کند آینده ای خوب و برنامه ریزی شده را برای خودتان ایجاد کنید.
این رنگ به شما کمک می کند دلواپسی هایتان را به کارهایی مثبت تبدیل کنید.



بنفش:
رنگ بنفش بر خیالپردازی شما می افزاید و کمک می کند احساس قدرت و اختیار بیشتری کنید.این رنگ همچنین سبب تقویت کردن عمق احساسات شما می شود و شما را صاحب اراده ای مصمم تر می کند و توانایی تان را در ارائه راهبردهای جدید در زندگی افزایش می دهد.



بنفش تیره:
این رنگ اشتیاق و خوشبینی شما را افزایش می دهد. استفاده از این رنگ به شما الهام می کند باید کاری جدید را آغاز کنید.
اگر لباسی به این رنگ بپوشید یا در دکور منزلتان از این رنگ بهره گیرید بد گمانی شما را کاهش می دهد و فرصتهای جدیدی را برای شما می گشاید.



قرمز:
لباس و آرایش قرمزرنگ شما را بیشتر اهل عمل می کند و پرمایه و مبتکر می سازد. استفاده از قرمز آتشین به شما علم و قدرت این را می دهد که حرف دلتان را براحتی بزنید و آنچه را دوست دارید به دنیا بگویید.



نارنجی پررنگ:
استفاده از این رنگ در لباس و دکور منزلتان کمک می کند به شخصیت خود احترام بیشتری بگذارید. نارنجی پررنگ شما را تشویق می کند تا خودتان را قبول داشته باشید و آنها را که دوستشان دارید، تحسین کنید.



نارنجی:
رنگ نارنجی به شما احساس شهامت و بیباکی می دهد. این رنگ که گرمترین رنگ اتمسفر است نظم و ترتیبی را که نیاز دارید تا انتظارات غیرواقعی را از خود دور کنید به شما می بخشد.



طلایی:
استفاده از رنگ طلایی در لباس و آرایش یا وسایل منزل باعث می شود احساسات و سرزندگی شما بیدار شود. استفاده از رنگ طلایی به شما نیرویی می بخشد تا آن چیزی را که باعث خرسندی و رضایت خاطرتان می شود، پیدا کنید.



زرد:
رنگ زرد باعث می شود ذهنتان بیشتر باز شود. استفاده از رنگ زرد که روشن ترین رنگ در طیف است ذهنی سیال تر و بازتر را برای شما خلق می کند.
این رنگ سبب می شود نقطه نظرات دیگران را بهتر بفهمید و سیاست بیشتری در زندگی خود اعمال کنید.



سیاه:
استفاده از این رنگ باعث می شود توانایی بیشتری در تمرکز کردن داشته باشید. استفاده از رنگ مشکی ، یعنی غیبت نور، ناشناخته ها را به شما نشان می دهد.
در تاریکی ، افکار شما باطنی و درونی شده و بهتر می توانید برروان و احساسات درست خود تمرکز کنید.



قهوه ای:
لباس قهوه ای رنگ یا اتاقی که به این رنگ تزیین شده باشد، آگاهی و هوشیاری شما را افزایش می دهد. این رنگ به شما کمک می کند واقعیت هر موقعیتی را بهتر دریابید و بدانید چه چیزی برای شما بهترین خواهد بود.



سفید:
لباس یا دکوراسیون سفیدرنگ قدرت تحلیل شما را افزایش می دهد. استفاده از رنگ سفید که اصل همه رنگهاست ، به شما احساس آزادی و رهایی بیشتری می بخشد.
این رنگ هر موقعیت یا ارتباطی را که باعث می شود بتوانید از حل مشکلاتتان برآیید برای شما روشن می کند.
رنگ قرمز

این رنگ نشان میل شدید نسبت به چیزی یا کاری و نمادی از حسرت، تمایل و اشتیاق است .قرمز رنگ عشق و خون است. قرمز رنگ جنگ و جرات و جسارت است. قرمز رنگ نفسانیات و اعلام خطر است و سمبل عشق و تحرک. در بسیاری از کشورها از جمله ستانهندو رنگ لباس عروسی قرمز است. وبسیاری از کشو رها هم رنگ قرمز را رنگ شادی می‌‌دانند.
روانشاسی رنگ قرمز

انسان‌هایی که علاقه وافری به رنگ قرمز دارند در رده تیپ روانشاسی قرمز قرار می‌‌گیرند. قرمزها انسان‌های قدرتمندی هستند و از انرژی سرشاری برخوردارند.به گونه‌ای که ذخیره انرژی انها نا تمام به نظر می‌‌رسد. انها هیچگاه در ابتدا از سختی و سهولت کار پرسشی نمی‌کنند بلکه بی درنگ دست به کار می‌شوند. انان مدیرانی قوی، سر سخت، جاه طلب، حکم فرما و خواستار اولویت و ارجحیت هستند به گونه‌ای که هیچ ایراد و انتقادی هر چند کوچک نمی‌پذیرند. سبک رهبری آنان سلطه جویانه، ارباب گونه، ریاست طلبانه و گاه ستیزه جویانه و تجاوز کارانه است. انسان قرمز با کمال علاقه مدیریت و رهبری را به دست گرفته و نقشی تعیین کننده ایفا می‌کند. در اجتماع رخدادها قرار می‌گیرد و این کار رانیز با علاقه و تمایل انجام می‌‌دهد .

تیپ قرمز بسیار رک و صادق است. همسر مناسب این افراد. فردی از تیپ آبی است. یک زندگی خانوادگی آرام و هارمونیک برای این افراد تنها با تیپ آبی قابل درک است. چرا که آبی‌ها عقب می‌‌نشینند و فرمان پذیری می‌کنند تیپ قرمز در درون خود تصور اثبات شده نادرستی دارد و گمان می‌کند که هیچ مشکلی با دیگران ندارد. دلیل این واقعیت پنهان است که او معمولاً به نظرها و عقاید اطرافیانش گوش نمی‌سپارد و علاقه‌ای به شنیدن آنها ندارد.




قانون زندگی قرمزها می‌‌گوید: انسان می‌تواند هر آنچه را می‌‌خواهد بدست آورد. و خواستن توانستن است. شعار قرمز هاست .

قرمز رنگ انسان‌های تند خو و آتشین مزاج است که با کمی ناراحتی از کوره در میروند

قرمز رنگ متولدین فرودین است. تعداد بسیار کمی از متولدین برج قوچ رنگ قرمز را رنگ مورد علاقه خود نمی‌دانند

روانشناسی فصل

بهار

افرادی که در بهار به دنیا آمده اند، دارای رنگ های طلایی است. بعضی از متولدین این فصل چهره ای عاجی رنگ همراه با لک و کک و مک دارند و بقیه دارای پوستی شفاف و گندمگون می باشند. حتی با وجود کک و مک نیز پوست چهره ی آنها شفاف و درخشان بوده و در برابر نور آفتاب قهوه ای رنگ و برنزه می گردد. رنگ چشمهای این افراد معمولاً روشن با رگه هایی طلایی است.

رنگ های بهاری

نارنجی های روشن، هلویی، انواع رنگ قرمز، زنگاری روشن، صورتی های مایل به هلویی، قرمزهای روشن و درخشان متمایل به نارنجی، طلایی روشن و درخشان، زرد طلایی، خاکستری سایه روشن، قهوه ای متمایل به طلایی، قهوه ای مسی، آبی روشن و درخشان، آبی فیروزه ای، آبی دریایی، و آبی لاجوردی روشن تا سبزهای روشن و درخشان متمایل به زرد رنگ های متولدین فصل بهار است. مشکی و شرابی رنگ متولدین این فصل نیست.


تابستان

پوست متولدین تابستان دارای زمینه ی رنگ های آبی متمایل به صورتی است. و معمولاً پوست صورت اینگونه افراد صاف و شفاف و مهتابی بوده و رنگ موها نیز از بور بسیار تند یا خاکستری یا قهوه ای با زمینه رنگ قهوه ای متمایل به قرمز یا خاکستری متغیر است. رنگ چشمهای متولدین این فصل روشن یا خاکستری ملایم می باشد.

رنگ های تابستانی

انواع صورتی های کمرنگ و صورتی های متمایل به شرابی، تمشکی، قرمزهای متمایل به آبی، آبی، بلوطی، زرد لیموی کمرنگ، بنفش تیره و کمرنگ، بنفش مایل به ارغونی سیر، سفید ملایم، بژ متمایل به آبی، قهوه ای گوزنی، آبی تیره متمایل به خاکستری، آبی روشن متمایل به خاکستری، سبزهای متمایل به آبی رنگ های متولدین فصل تابستان است. نارنجی، طلایی، مشکی از رنگ های این فصل نمی باشد.

پاییز


پوست افرادی که در فصل پاییز به دنیا آمده اند، دارای زمینه ی رنگ های طلایی است و رنگ موهایشان قرمز یا قهوه ای متمایل به قرمز بوده و پوست چهره ی آنها لطیف و شفاف، گلگون رنگ یا طلایی تیره می باشد. افراد متعلق به این فصل، با چشمهایی روشن و کمرنگ، در رنگ های تیره ی پاییزی بهتر به نظر خواهند رسید.

رنگ های پاییزی

انواع نارنجی، هلویی تیره، زنگاری، قرمز متمایل به قهوه ای، قرمزهای تیره و متمایل به نارنجی، طلایی، طلایی متمایل به زرد، طلایی متمایل به کرم، بژ متمایل به طلایی، انواع قهوه ای، آبی، فیروزه ای، انواع سبز رنگ های متولدین فصل پاییز است. صورتی، شرابی، ارغوانی، خاکستری و مشکی جزء رنگ های این فصل به حساب نمی آید.


زمستان

پوست زمستانی ها دارای زمینه ی رنگ های آبی متمایل به صورتی است. رنگ موهای اغلب افراد متولد در این فصل تیره بوده و رنگ چهره ی آنها بژ متمایل به خاکستری یا زرد رنگ می باشد. تضاد بین سفیدی چشم و عنبیه در چشمهای این افراد بیشتر از افراد متولد فصل تابستان است.

رنگ های زمستانی

اکثر رنگ های روشن و درخشان، صورتی های متمایل به آبی روشن و تیره، قرمزهای روشن و درخشان، قرمزهای متمایل به آبی، زردهای روشن، ارغوانی متمایل به قرمز تیره، سفید، بنفش مات، خاکستری متمایل به قهوه ای، خاکستری، مشکی، آبی تیره، آبی روشن، آبی مات، فیروزه ای روشن، سبزهای روشن از رگ ها متعلق به متولدین فصل زمستان است. نارنجی و طلایی از رنگ های زمستانی نمی باشند.

سه خر!!!!

داستان طنز:



می گویند مردی روستایی با چند الاغش وارد شهر شد.

هنگامی که کارش تمام شد و خواست به روستا بازگردد، الاغ ها را سرشماری کرد. دست بر قضا سه رأس از الاغ ها را نیافت. سراسیمه به سراغ اهالی رفت و سراغ الاغ های گمشده را گرفت. از قرار معلوم کسی الاغ ها را ندیده بود.

نزدیک ظهر، در حالی که مرد روستایی خسته و ناامید شده بود، رهگذری به او پیشنهاد کرد، وقت نماز سری به مسجد جامع شهر بزند و از امام جماعت بخواهد تا بالای منبر از جمعیت نمازخوان کسب اطلاع کند.

مرد روستایی همین کار را کرد.

امام جماعت از باب خیر و مهمان دوستی، نماز اول را که خواند بالای منبر رفت و از آن جا که مردی نکته دان و آگاه بود، رو به جماعت کرد و گفت: «آهای مردم در میان شما کسی هست که از مال دنیا بیزار باشد؟»

خشکه مقدسی از جا برخاست و گفت: «من!»

امام جماعت بار دیگر بانگ برآورد: «آهای مردم! در میان شما کسی هست که از صورت زیبا ناخشنود شود؟»

خشکه مقدس دیگر برخاست و گفت: «من!»

امام جماعت بار سوم گفت: «آهای مردم! کسی در میان شما هست که از آوای خوش (صدای دلنشین) متنفر باشد؟»

خشکه مقدس دیگری بر پا ایستاد و گفت: «من!»

سپس امام جماعت رو به مرد روستایی کرد و گفت: بفرما! سه تا خرت پیدا شد. بردار و برو

سه خر!!!!

داستان طنز:



می گویند مردی روستایی با چند الاغش وارد شهر شد.

هنگامی که کارش تمام شد و خواست به روستا بازگردد، الاغ ها را سرشماری کرد. دست بر قضا سه رأس از الاغ ها را نیافت. سراسیمه به سراغ اهالی رفت و سراغ الاغ های گمشده را گرفت. از قرار معلوم کسی الاغ ها را ندیده بود.

نزدیک ظهر، در حالی که مرد روستایی خسته و ناامید شده بود، رهگذری به او پیشنهاد کرد، وقت نماز سری به مسجد جامع شهر بزند و از امام جماعت بخواهد تا بالای منبر از جمعیت نمازخوان کسب اطلاع کند.

مرد روستایی همین کار را کرد.

امام جماعت از باب خیر و مهمان دوستی، نماز اول را که خواند بالای منبر رفت و از آن جا که مردی نکته دان و آگاه بود، رو به جماعت کرد و گفت: «آهای مردم در میان شما کسی هست که از مال دنیا بیزار باشد؟»

خشکه مقدسی از جا برخاست و گفت: «من!»

امام جماعت بار دیگر بانگ برآورد: «آهای مردم! در میان شما کسی هست که از صورت زیبا ناخشنود شود؟»

خشکه مقدس دیگر برخاست و گفت: «من!»

امام جماعت بار سوم گفت: «آهای مردم! کسی در میان شما هست که از آوای خوش (صدای دلنشین) متنفر باشد؟»

خشکه مقدس دیگری بر پا ایستاد و گفت: «من!»

سپس امام جماعت رو به مرد روستایی کرد و گفت: بفرما! سه تا خرت پیدا شد. بردار و برو