قانون های ذهنی می گن خوشبختی
یعنی رضایت.مهم نیست ...چی داشته باشی یا چقدر، مهم اینه
که از همونی که داری راضی هستی یا نه؟!چون یه وقتهایی آدم
خیلی چیزها داره اما باز هم احساس خوشبختی نداره! و بر
عکسش...پس یه قانون وجود داره، که می گه:
میزان خوشبختی = میزان رضایت
زندگی مجموعه ای از لحظه هاست! چون پشت این
لحظه، لحظه ی بعدیه و پشت اون لحظه ی بعدی و بعدی و ...پس،
اگه می خوای در کلیت بزرگ زندگی راضی باشی اول باید تمرین
کنی تا در لحظه راضی باشی.استاد می گفت:
"اگه کسی تصمیم بگیره فقط توی لحظه ی اکنون
راضی باشه، بعد ، به لحظه ی بعدی ، که رسید، باز در لحظه ی
اکنون راضی باشه و بعد به لحظه ی بعدی که رسید باز .....
میدونی چی می شه؟
اون فقط برای راضی و شاد بودن در یک لحظه
تلاش کرده، اما یک دفعه میبینه پنج ساله که راضی و
خشنوده! اگه کسی از لحظه ی اکنونش نا راضی باشه، بعد، از
لحظه ی بعد هم نا راضی باشه ، بعد... یکهو به خودش می یاد
و می بینه پنجاه سالشه و همه ی این پنجاه سال رو نا راضی
بوده! "
به همین دلیل دانشمندان ذهنی به لحظه ی
اکنون می گن: لحظه ی ابدی اکنون.
اصلا" مهم نیست داری در لحظه ی اکنون چی
کار میکنی، فقط تصمیم بگیر مراقبه کنی که از هر کاری که
داری در لحظه انجام میدی احساس رضایت و شادی کنی. به این
کار میگن مراقبه ی لحظه ی ابدی اکنون. این کار، اتفاقا"
بر خلاف تصور، کار خیلی راحتی نیست. دانشمندان ذهنی
معتقدند در هر عمل و کاری که انجام میشه یه مقداری انرژی
نهفته است و ما فقط در صورتی که روی اون کار مراقبه داشته
باشیم میتونیم اون انرژی رو دریافت کنیم.
ببینین، مثلا" من از صبح شروع می کنم. از
خواب بیدار می شیم، میریم مسواک می زنیم و در همون حال به
صد تا چیز فکر میکنیم غیر از مسواک زدن. بعد میریم
صبحونه میخوریم در حالی که فکرمون هزار جای دیگه است غیر
از صبحانه خوردن. بعد... در واقع هر کاری که داریم انجام
می دیم به همه چیز فکر می کنیم غیر از همون کار. این باعث
می شه انرژی پنهان کارها رو دریافت که نمی کنیم، هیچ! کلی
هم انرژی ذخیره شده مان را الکی خرج می کنیم!
شاید از مراسم چای در چین یا ژاپن شنیده
باشین . اون در واقع یه جور مراقبه در لحظه ی ابدی اکنونه.
نکته: غذایی که با مراقبه خورده میشه هرگز
باعث چاقی های موضعی نمیشه. (در واقع وقتی ما غذا می خوریم
در حالی که به صد چیز غیر از خوردن غذا فکر می کنیم، باعث
انباشته شدن اون در جاهای نامناسب می شیم. بر عکسش هم
صادقه. یعنی کسانی که هر چیزی که می خورن، چاق نمی شن، اگه
روی غذا خوردن آگاهانه، مراقبه کنن، همه ی انرژی موجود در
غذا رو دریافت می کنن. حتی میتونین مجسم کنین که دوست
دارین غذا در چه قسمتی از بدن شما باعث چاقی بشه! وقتی
دارین غذا می خورین توی دلتون با لقمه هاتون حرف بزنید! از
لقمه ی نون و پنیر صبحتون بخواهید که همه ی نیروش رو به
شما انتقال بده. (نخندین! جدی می گم! این یکی از مراقبه
های هندوهاست!)
به تدریج خودتون رو عادت بدید که هر کاری
که دارین انجام می دین، فقط به اون فکر کنید و تصور کنید
با این کار همه ی انرژی نهفته در اون کار رو دارین دریافت
می کنین. خیلی سخته، اما شدنیه! شاید باورتون نشه اما به
تدریج حتی از کارهایی که دوست نداشتید، به شدت لذت می
برید. این قانون رو به یاد بسپرین: بر هر چیز که تمرکز
کنیم، انرژی اون رو دریافت می کنیم. (در بعضی از مکاتب
هندی حتی بر گریه کردن و اندوه هم مراقبه می کنند و
معتقدند از اون هم میشه انرژی دریافت کرد اما چون این بحث
دیگه ایه و باید فرق بین ایجاد ماند با دریافت انرژی از
اندوه رو بدونیم خواهش می کنم فعلا" در این مورد اقدامی
نکنید!)
استاد می گه: ما صبح ورزش می کنیم. بعد
صبحانه می خوریم. بعدکار می کنیم تا ناهار. بعد ناهار می
خوریم. کمی استراحت می کنیم ، باز کار می کنیم و شب می
خوابیم!
اون شاگرد عصبانی میشه و میگه امکان نداره!
ما همه ی این کارها رو انجام میدیم اما قدرت شما رو
نداریم. استاد می گه: هرگز شما مثل ما این کارها رو انجام
نمیدید. شما صبحانه می خورید، کار می کنید، تفریح می کنید،
در حالی که به چیز دیگه ای دارین فکر می کنین، اما ما وقتی
صبحانه می خوریم فقط به خوردن اون فکر می کنیم! وقتی کار
میکنیم فقط به اون کار فکر می کنیم. وقتی.....
بنابراین شما هیچ انرژی ای دریافت نمی
کنید! اما ما همه ی انرژی های موجود در طبیعت رو دریافت می
کنیم و با بخشیدن فقط مقداری از اون به بیمارها، باعث شفای
اون ها میشیم!
حالا این سوال مهم پیش می یاد که چه طوری
میشه در کل زندگی احساس رضایت کرد؟
شرط رضایت اینه که در لحظه ی ابدی اکنون
راضی و شاد باشی
تمرین هایی برای درک و لذت بردن در لحظه ی
ابدی اکنون:
تمرین 1 :
برای خودتون یه استکان چای بریزین.با دقت سعی کنید فقط به
کاری که دارین می کنین، فکر کنین. بعد در یه جای آروم
بنشینید و با آرامش چای رو میل کنید. به این فکر کنید که
با هر جرعه ی چای، همه ی انرژی موجود در آن را دریافت
میکنید و لذت میبرید. به لحظه لحظه ی خوردن چای دقت
کنید. (اگه فکر دیگهای اومد توی ذهنتون، خودتون رو شماتت
نکنید. فقط آروم سعی کنید دوباره به خوردن چای برگردید.)
بعد از اتمام، حتما" در دفتر مراقبه از خودتون تشکر کنید.
تمرین 2:
مراقبه کنید در زمان مسواک زدن فقط به مسواک زدنتون فکر
کنین. سعی کنید از این کار لذت ببرید.
تمرین 3:
مراقبه کنید زمان خوردن غذا فقط به خوردن غذا فکر کنید.
مجسم کنید با هر لقمه، انرژی موجود در غذا به همه ی سلول
های بدنتون میرسه.از هر لقمه ی اون لذت ببرید.
تمرین 4: این
تمرین برای سیگاری هاست. اگه روی کشیدن هر سیگار مراقبه
کنید، خیلی زودتر ارضا می شید و به تدریج تعداد سیگارهاتون
کم و کمتر می شه.
یک حکایت:
خوب می خوام یه حکایت از یه گورو ی ( استاد
بزرگ) هندی بگم که توی یه کتاب خوندم. اون با مریدانش دسته
جمعی با هم، در جایی بیرون شهر، زندگی می کردند. همه ی
مرید های اون موظف بودند سالها پیش اون زندگی کنند و آموزش
ببینند. یک روز یه نفر به اون استاد مراجعه می کنه و می گه
شما چه طوری به این قدرت رسیدین که می تونین با نگاه
دیگران رو شفا بدین؟ وقتی من مرید شما بشم، در طی این همه
سال که باید پیش شما بمونم، چه تمرین هایی انجام میدیم؟ در
طول روز چه کار می کنیم؟
خوب و حالا تمرین آخر:
یک بار دیگه این پست رو بخون و تصمیم بگیر
همه ی انرژی موجود در کلمات اون رو دریافت کنی. لبخند بر
لب داشته باش. حالا آماده باش تا در لحظه ی ابدی اکنون،
شاد و راضی باشی. از همین حالا شروع کن! چون امروز اولین
روز از روز های باقیمانده ی عمر توست!
یادگیری لهجه اصفهانی در 3 دقیقه
از الاغ درس بگیریم
* کشاورزی الاغ پیری داشت که یک روز
اتفاقی به درون یک چاه بدون آب افتاد.
کشاورز هر چه سعی کرد نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد.
برای اینکه حیوان بیچاره زیاد زجر نکشد،
کشاورز و مردم روستا تصمیم گرفتند چاه را با خاک پر کنند تا الاغ زودتر بمیرد و زیاد زجر نکشد.
مردم با سطل روی سر الاغ هر بار خاک می ریختند اما الاغ هر بار خاکهای روی بدنش را می تکاند وزیر پایش میریخت و وقتی خاک زیر پایش بالا می آمد سعی می کرد روی خاک ها بایستد. روستایی ها همینطور به زنده به گور کردن الاغ بیچاره ادامه دادند و الاغ هم همینطور به بالا آمدن ادامه داد تا اینکه به لبه چاه رسید و بیرون آمد.
**نکته:*
*مشکلات، مانند تلی از خاک بر سر ما می ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم:*
*اول: اینکه اجازه بدهیم مشکلات ما را زنده به گور کنند.*
*دوم: اینکه از مشکلات سکویی بسازیم برای صعود.*
*2. قدرت اندیشه***
* پیرمردی تنها در یکی از روستاهای آمریکا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش را شخم بزند اما این کار خیلی سختی بود. تنها پسرش بود که می توانست به او کمک کند که او هم در زندان بود .
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد :
"پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم . من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد . من می دانم که اگر تو اینجا
بودی مزرعه را برای من شخم می زدی.
دوستدار تو پدر".*
*طولی نکشید که پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد: "پدر، به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن، من آنجا اسلحه پنهان کرده ام".*
*ساعت 4 صبح فردا 12 مأمور اف.بی.آی و افسران پلیس محلی در مزرعه پدر حاضر شدند و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند . پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند؟*
*پسرش پاسخ داد : "پدر! برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که می توانستم از زندان برایت انجام بدهم".*
*نکته:*
*در دنیا هیچ بن بستی نیست. یا راهی خواهیم یافت و یا راهی خواهیم ساخت
*3
این که سال ها پیش به دلیل علاقه ای که به هم داشته اید، تصمیم به زندگی زیر یک سقف گرفته اید، برای داشتن یک زندگی عاشقانه کافی نیست. برای ساختن یک زندگی رمانتیک، ۸ راه را به شما پیشنهاد می کنیم. این روش ها را امتحان کنید و بعد در مورد تاثیرشان قضاوت کنید.
این که سال ها پیش به دلیل علاقه ای که به هم داشته اید، تصمیم به زندگی زیر یک سقف گرفته اید، برای داشتن یک زندگی عاشقانه کافی نیست. حتی اگر تمام وجودتان پر از احساسات خوش آب و رنگ نسبت به همسرتان باشد، باز هم باید با رفتارهای تان این احساسات را یادآوری کنید.
نه یک بار و نه یک لحظه، اگر به دنبال یک عشق همیشگی هستید، باید این حس را در تمام لحظاتی که در کنار هم هستید به جریان بیندازید. ما برای ساختن یک زندگی رمانتیک، ۸ راه را به شما پیشنهاد می کنیم. این روش ها را امتحان کنید و بعد در مورد تاثیرشان قضاوت کنید.
● یک صبحانه عاشقانه
حاضر کردن یک صبحانه رمانتیک هزار و یک راه دارد اما یکی از دلپذیرترین راه هایش خوردن صبحانه در تختخواب است. اگر می خواهید روز شما با یک اتفاق هیجان انگیز و عاشقانه شروع شود، یک صبحانه رنگارنگ آماده کنید و وقتی که هنوز همسرتان از تختخوابش بیرون نیامده، آن را به اتاق تان ببرید. این موضوع می تواند همسرتان را تحت تاثیر قرار بدهد رنگ و بوی احساسی که به خرج داده اید را در تمام روز مشترک شما پخش کند.
● ماه عسل دوباره
سفرهای ۲ نفره و یک روزه را فراموش نکنید. این سفرها نه هزینه زیادی دارند و نه نیاز است به خاطرشان مرخصی بگیرید. شما می توانید در همان روزهای آخر هفته، برنامه یک روز رفتن به خارج از شهر را بریزید و یاد ماه عسل تان را زنده کنید. یک خانه روستایی در خوش آب و هواترین منطقه دور و برتان، یک ویلای رو به دریا یا یک خانه جنگلی همگی می توانند برای شما یک آخر هفته رمانتیک را رقم بزنند. یادتان نرود که این قرار نیست یک مسافرت خانوادگی باشد بلکه تنها یک ماه عسل یک روزه است و قرار هم نیست با رفتن به این سفر خودتان را ورشکست کنید بلکه باید با صرف کمترین هزینه روز رمانتیک تان را بسازید.
● زمانی برای او
هر زمان که می توانید پای صحبت های همسرتان بنشینید و با دل و جان به او گوش کنید. صد در صد حواس تان باید در این لحظات متعلق به او باشد. مهم نیست که چه می خواهد بگوید. از احساساتش می خواهد صحبت کند یا این که خاطرات محیط کارش را تعریف کند، بگذارید این زمان ها فقط و فقط متعلق به او باشد و در کنار شما احساس واقعی شنیده شدن را لمس کند. همسرتان با این کار احساس می کند که مورد محبت شما قرار گرفته و برای تان اهمیت خاصی دارد، پس حین حرف زدن هایش از جای تان بلند نشوید و با گفتن این جمله تکراری �گوشم با توست� سر کار دیگری نروید. او فقط گوش شما را نمی خواهد بلکه دوست دارد تنها چند دقیقه از وقت شما فقط و فقط مال او باشد.
● بدانید چه انتظاری از شما دارد
این که او را در دل تان دوست داشته باشید، همه چیزی نیست که یک همسر از شما انتظار دارد. او دوست دارد ستایشش کنید و موضوعاتی که از نظر خودش مهم است را در وجود او برجسته کنید. اگر دوست دارد زیبایی اش را ستایش کنید یا این که او را به دلیل صبوری اش تحسین کنید. در هر حال لازم این است که به او القا کنید که یک همسر ایده آل است و حتی در سخت ترین شرایط هم شما به داشتن او افتخار می کنید. گذشته از عاطفه ای که میان شماست، همین بده و بستان های کلامی باعث می شود، عشق بیشتری به رابطه شما تزریق شود و هر دوی شما حس بهتری نسبت به این زندگی پیدا کنید.
● هدیه بی بهانه
وقتی که تنها برای خرید بیرون می روید یا حتی زمانی که قصد خرید ندارید و از کنار مغازه ها می گذرید، یک کادوی کوچک برای همسرتان تهیه کنید. قرار نیست خودتان را با این کادو خریدن های بی بهانه ورشکست کنید بلکه تنها باید از این طریق محبت تان را به یاد یکدیگر بیاورید. به این فکر کنید که او به چه چیزی احتیاج دارد که وقت نکرده برای خودش تهیه کند یا این که آرزوی داشتن چه چیزی را دارد که پیش از این نتوانسته به دستش بیاورد. همچنین به یاد داشته باشید کادو خریدن برای او، می تواند حس میان تان را قوی تر و محبت را به جریان اصلی زندگی شما هدیه کند. البته باید بدانید لزومی ندارد همه این کادو ها قیمت زیادی داشته باشند و نباید هم به خاطر این که کادوهای زیادی می خرید قبل از خرید هر چیز به قیمت پایینش فکر کنید. شما می توانید انتخاب های گران تر را در مناسبت هایی که برای تان اهمیت دارد تهیه کنید و کادوهای ارزان تر را بی بهانه و مثلا هر ماه یک بار برای همسرتان تهیه کنید.
● دور از استرس
اگر همسرتان یک هفته کاری سخت را می گذراند، سعی کنید راهی برای آرام کردنش در خارج از این ساعات پیدا کنید. یک شام آرام و رمانتیک که قبل از بازگشتش تدارکش را دیده اید؛ یک موسیقی ملایم که می دانید همیشه با شنیدنش آرام می شود یا یک ناهار آخر هفته در رستوران مورد علاقه اش می توانند هدیه های ساده ای باشند که همسرتان را از فضای پر استرس هر روزه دور می کنند البته یک خانه پر از بوی خوش می تواند آرامش او را چند برابر کند. پس حتی اگر برنامه رستوران رفتن ندارید، چند شاخه گل به خانه ببرید تا بویش او را به محض آمدن آرام کند.
● یک برنامه ریزی اقتصادی
استرس های مالی رایج ترین استرس های زندگی زن و شوهری است. اگر می خواهید همسرتان را آرام تر کنید و با کمک این آرامش فرصت بیشتری به احساسات تان بدهید، بد نیست او را با برنامه ریزی مالی تان سورپرایز کنید. مثلا می توانید برای پس اندازی که مدت ها پیش برای جمع کردنش تلاش کرده اید یک برنامه ریزی کنید یا این که در زمانی که خسته از پرداخت های اول ماه به خانه برگشته، با حل کردن برخی ازمشکلات مالی اش او را تحت تاثیر قرار دهید.
● برای همیشه، نه یک بار
درست است که از این راه ها و بسیاری راه های دیگر می توانید زندگی مشترک تان را رمانتیک تر کنید اما دلیلی ندارد که همه اینها را در یک هفته انجام دهید یا همه شان را مدام تکرار کنید. بگذارید این ایده های عاشقانه، هفته ها و ماه هایی از زندگی شما را پرطراوت کنند و هیچ وقت برای شما و همسرتان عادی نشوند.
معنـای عـشـق واقـعی
یک روز آموزگار از دانش آموزانی که در کلاس بودند پرسید آیا می توانید راهی غیرتکراری برای ابراز عشق، بیان کنید؟
برخی از دانش آموزان گفتند : با بخشیدن، عشقشان را معنا می کنند. برخی "دادن گل و هدیه" و "حرف های دلنشین" را راه بیان عشق عنوان کردند. شماری دیگر هم گفتند "با هم بودن در تحمل رنجها و لذت بردن از خوشبختی" را راه بیان عشق می دانند. در آن بین، پسری برخاست و پیش از این که شیوه دلخواه خود را برای ابراز عشق بیان کند، داستان کوتاهی تعریف کرد:
یک روز زن و شوهر جوانی که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول برای تحقیق به جنگل رفتند. آنان وقتی به بالای تپّه رسیدند درجا میخکوب شدند.
یک ببر بزرگ، جلوی زن و شوهر ایستاده و به آنان خیره شده بود. شوهر، تفنگ شکاری به همراه نداشت و دیگر راهی برای فرار نبود !
رنگ صورت زن و شوهر پریده بود و در مقابل ببر، جرات کوچک ترین حرکتی نداشتند. ببر، آرام به طرف آنان حرکت کرد. همان لحظه، مرد زیست شناس فریادزنان فرار کرد و همسرش را تنها گذاشت.
بلافاصله ببر به سمت شوهر دوید و چند دقیقه بعد ضجه های مرد جوان به گوش زن رسید... ببر رفت و زن زنده ماند.
داستان به اینجا که رسید دانش آموزان شروع کردند به محکوم کردن آن مرد.
راوی اما پرسید : آیا می دانید آن مرد در لحظه های آخر زندگی اش چه فریاد می زد؟
بچه ها حدس زدند حتما از همسرش معذرت خواسته که او را تنها گذاشته است!
راوی جواب داد: نه، آخرین حرف مرد این بود که "عزیزم، تو بهترین مونسم بودی. از پسرمان خوب مواظبت کن و به او بگو پدرت همیشه عاشقت بود."
قطره های بلورین اشک، صورت راوی را خیس کرده بود که ادامه داد: همه زیست شناسان می دانند ببر فقط به کسی حمله می کند که حرکتی انجام می دهد و یا فرار می کند و او قبل از اینکه حرکتی از همسرش سر بزند به اینکار اقدام کرد. پدر من در آن لحظه وحشتناک، با فدا کردن جانش پیشمرگ مادرم شد و او را نجات داد. این صادقانه ترین و بی ریاترین ترین راه پدرم برای بیان عشق خود به مادرم و من بود.
اقتـضای طبیـعت
هندویی عقربی را دید که در آب برای نجات خویش دست و پا میزند ...
هندو به قصد کمک دستش را به طرف عقرب دراز کرد اما عقرب تلاش کرد تا نیشش بزند !
با این وجود مرد هنوز تلاش میکرد تا عقرب را از آب بیرون بیاورد اما عقرب دوباره سعی کرد او را نیش بزند !
مردی در آن نزدیکی به او گفت : چرا از نجات عقربی که مدام نیش میزند دست نمیکشی ؟!
هندو گفت : عقرب به اقتضای طبیعتش نیش میزند. طبیعت عقرب نیش زدن است و طبیعت من عشق ورزیدن ...
چرا باید از طبیعت خود که عشق ورزیدن است فقط به علت این که طبیعت عقرب نیش زدن است دست بکشم ؟!
هیچگاه از عشق ورزیدن دست نکش همیشه خوب باش حتی اگر اطرافیانت نیشت بزنند ...
قـدرت بـخشش
در روزگاران قدیم بانوى خردمندى که به تنهایی و پیاده سفر می کرد در عبور از کوهستان سنگ گرانقیمتی را پیدا کرد.
روز بعد به مسافرى رسید که گرسنه بود. آن بانوى خردمند کیف خود را باز کرد و مقداری غذا به او داد ولی آن مسافر سنگ گرانقیمتى را در کیف بانوى خردمند دید و از او خواست تا آن را به او بدهد و بانوى خردمند بدون درنگ سنگ باارزش را به او داد.
مرد مسافر به سرعت از آنجا دور شد و از شانس خوب خود بسیار شادمان گشت.
او می دانست آن سنگ آنقدر ارزش دارد که می تواند تا آخر عمر با خیال راحت زندگی بی دردسر و پرنعمتی را داشته باشد.
چند روزی گذشت ولی طمع مرد او را راحت نمی گذاشت و مرتب با خود می گفت اگر او چنین سنگ باارزشی را به این سادگی به من داد پس اگر از او می خواستم بیش از این به من می داد.
بنابراین مرد بازگشت و با سختی فراوان آن بانو را پیدا کرد و سنگ گرانقیمت را به او بازگرداند و به او گفت: من خیلی فکر کردم و می دانم که این سنگ چقدر ارزش دارد اما من او را به تو باز می گردانم به این امید که چیزی به من بدهی که از این سنگ باارزشتر باشد.
بانوى خردمند گفت: از من چه می خواهی؟ مرد گفت: همان چیزی که باعث شد به این راحتی از این همه ثروت چشم پوشی کنی!
زن پاسخ داد: قناعت. به همین دلیل است که می گویند افراد، ثروتمند و یا فقیرند به خاطر آنچه هستند نه آنچه دارند.
ما با آنچه بدست می آوریم زندگی می کنیم و با آنچه می بخشیم یک زندگی می سازیم.
ارزش واقـعی
در اوزاکای ژاپن، شیرینیسرای بسیار مشهوری بود. شهرت او به خاطر شیرینیهای خوشمزهای بود که میپخت.
مشتریهای بسیار ثروتمندی به این مغازه میآمدند، چون قیمت شیرینیها بسیار گران بود.
صاحب فروشگاه همیشه در همان عقب مغازه بود و هیچ وقت برای خوشآمد مشتریها به این طرف نمیآمد. مهم نبود که مشتری چقدر ثروتمند است.
یک روز مرد فقیری با لباسهای مندرس و موهای ژولیده وارد فروشگاه شد و عمداً نزدیک پیشخوان آمد.
قبل از آنکه مرد فقیر به پیشخوان برسد، صاحب فروشگاه از پشت مغازه بیرون پرید و فروشندگان را به کناری کشید و با تواضع فراوان به آن مرد فقیر خوشآمد گفت و با صبوری تمام منتظر شد تا آن مرد جیبهایش را بگردد تا پولی برای یک تکه شیرینی بیابد!
صاحب فروشگاه خیلی مؤدبانه شیرینی را در دستهای مرد فقیر قرار داد و هنگامی که او فروشگاه را ترک میکرد، صاحب فروشگاه همچنان تعظیم میکرد.
وقتی مشتری فقیر رفت، فروشندگان نتوانستند مقاومت کنند و پرسیدند که در حالی که برای مشتریهای ثروتمند از جای خود بلند نمیشوید، چرا برای مردی فقیر شخصاً به خدمت حاضر شدید.
صاحب مغازه در پاسخ گفت: مرد فقیر همهی پولی را که داشت برای یک تکه شیرینی داد و واقعاً به ما افتخار داد.
این شیرینی برای او واقعاً لذیذ بود.
شیرینی ما به نظر ثروتمندان خوب است، اما نه آنقدر که برای مرد فقیر، خوب و باارزش است.
برگرفته از کتاب: باترا، پرومودا؛ رمز و راز زندگی بهتر
دزدی مـال و دزدی دیـن
گویند روزی دزدی در راهی، بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهایی بود و دعایی نیز پیوست آن بود.
آن شخص بسته را به صاحبش برگرداند.
او را گفتند : چرا این همه مال را از دست دادی؟
گفت: صاحب مال عقیده داشت که این دعا، مال او را حفظ می کند.
و من دزد مال او هستم، نه دزد دین.
اگر آن را پس نمیدادم و عقیده صاحب آن مال، خللی می یافت ؛
آن وقت من، دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است ...
مـلا و شـراب فـروش !
سرمایه داری در نزدیکی مسجد قلعه فتح الله کابل رستورانی ساخت که در آن موسیقی و رقص بود و برای مشتریان مشروب هم سرو می شد.
ملای مسجد هر روز در پایان موعظه دعا می کرد تا خدا صاحب رستوران را به قهر و غضب خود گرفتار کند و بلای آسمانی بر این رستوران نازل!
یک ماه از فعالیت رستوران نگذشته بود که رعد و برق و توفان شدید شد و رستوران به خاکستر تبدیل گردید.
ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خانه فساد را به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود.
اما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید
صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست !
ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند !
قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت : نمی دانم چه بگویم ؟! سخن هر دو را شنیدم :
یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند !
و سوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد …!
"پائولو کوئیلو"
حکایـت دو گـدا
دو گدا تو یه خیابون شهر رم کنار هم نشسته بودن. یکیشون یه صلیب گذاشته بود جلوش، اون یکی یه ستاره داوود...
مردم زیادی که از اونجا رد میشدن به هر دو نگاه میکردن ولی فقط تو کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول مینداختن.
یه کشیش که از اونجا رد میشد مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدایی که پشت صلیبه پول میدن و هیچ کس به گدای پشت ستاره داوود چیزی نمیده.
رفت جلو و گفت: رفیق بیچاره من، متوجه نیستی؟ اینجا یه کشور کاتولیکه، تازه اینجا مرکز مذهب کاتولیک هم هست.
پس مردم به تو که ستاره داوود گذاشتی جلوت پول نمیدن، به خصوص که درست نشستی بغل دست یه گدای دیگه که صلیب داره جلوش.
در واقع از روی لجبازی هم که باشه مردم به اون یکی پول میدن نه به تو.
گدای پشت ستاره داوود بعد از شنیدن حرفهای کشیش رو کرد به گدای پشت صلیب و گفت: هی "موشه" نگاه کن کی اومده به برادران "گلدشتین*" بازاریابی یاد بده؟!
* گلدشتین یه فامیل معروف یهودیه
زنـدگی خـروسی
کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.
یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.
بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید.
یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.
جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست.
او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی.
تا اینکه یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند.
عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.
مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد.
اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.
اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.
بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.
تو همانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی؟ پس به دنبال رویاهایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن.
نویسنده: گابریل گارسیا مارکز
مـرد واقعـی و مسلمـان واقـعی
میگویند وقتی رضا شاه تصمیم گرفت بانک ملّی را تأسیس کند برای بازاری ها پیغام فرستاد که از بانک ملّی اوراق قرضه بخرند. هیچکدام از تجّار بازار حاضر به اینکار نشد. وقتی خبر به خانم فخرالدّوله، مالک بسیار ثروتمند، خواهر مظفّرالدین شاه و مادر مرحوم دکتر امینی رسید، به رضاشاه پیغام فرستاد که مگر من مرده ام که می خواهی از بازار پول قرض کنی ؟ من حاضرم در بانک ملّی سرمایه گذاری کنم...
و به این ترتیب بانک ملّی با پول خانم فخرالدّوله تأسیس شد.
یکی از قوانینی که در زمان رضا شاه تصویب شد قانون روزهای تعطیلی مغازه ها و ادارات بود. به این ترتیب هر کس به خواست خود و بدون دلیل موجّهی نمی توانست مغازه اش را ببندد.
روزی رضاشاه با اتوموبیلش از خیابانی می گذشت که متوجّه شد مغازه ای بسته است.
ناراحت شد و دستور داد که صاحب آن مغازه را پیدا کنند و نزد او بیاورند. کاشف به عمل آمد که صاحب مغازه یک عرق فروش ارمنی است. آن مرد را نزد رضاشاه آوردند.
شاه پرسید: پدر سوخته چرا مغازه ات را بسته ای؟ مرد ارمنی جواب داد قربانت گردم امروز روز قتل مسلم بن عقیل است و من فکر کردم صلاح نیست در این روز عرق بفروشم.
شاه دستور تحقیق داد و دیدند که حقّ با عرق فروش ارمنی است.
آنوقت رضاشاه عرق فروش را مرخص کرد و رو به همراهانش کرد و گفت: "در این مملکت یک مرد واقعی داریم آنهم خانم فخرالدّوله است و یک مسلمان واقعی داریم آنهم قاراپط ارمنی است"
امـان از دسـت این ایـرانیها
سه نفر آمریکایی و سه نفر ایرانی با همدیگر برای شرکت در یک کنفرانس می رفتند. در ایستگاه قطار سه آمریکایی هر کدام یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که ایرانی ها سه نفرشان یک بلیط خریده اند. یکی از آمریکایی ها گفت: چطور است که شما سه نفری با یک بلیط مسافرت می کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهیم.
همه سوار قطار شدند. آمریکایی ها روی صندلی های تعیین شده نشستند، اما ایرانی ها سه نفری رفتند توی یک توالت و در را روی خودشان قفل کردند. بعد، مامور کنترل قطار آمد و بلیط ها را کنترل کرد. بعد، در توالت را زد و گفت: بلیط، لطفا! بعد، در توالت باز شد و از لای در یک بلیط آمد بیرون، مامور قطار آن بلیط را نگاه کرد و به راهش ادامه داد. آمریکایی ها که این را دیدند، به این نتیجه رسیدند که چقدر ابتکار هوشمندانه ای بوده است.
بعد از کنفرانس آمریکایی ها تصمیم گرفتند در بازگشت همان کار ایرانی ها را انجام دهند تا از این طریق مقداری پول هم برای خودشان پس انداز کنند. وقتی به ایستگاه رسیدند، سه نفر آمریکایی یک بلیط خریدند، اما در کمال تعجب دیدند که آن سه ایرانی هیچ بلیطی نخریدند. یکی از آمریکایی ها پرسید: چطور می خواهید بدون بلیط سفر کنید؟ یکی از ایرانی ها گفت: صبر کن تا نشانت بدهم.
سه آمریکایی و سه ایرانی سوار قطار شدند، سه آمریکایی رفتند توی یک توالت و سه ایرانی هم رفتند توی توالت بغلی آمریکایی ها و قطار حرکت کرد. چند لحظه بعد از حرکت قطار یکی از ایرانی ها از توالت بیرون آمد و رفت جلوی توالت آمریکایی ها و گفت: بلیط، لطفا !!!
هوش ایرانی ها در تمام دنیا زبانزد خاص و عام است اما ایکاش کمی هم انصاف چاشنی این ذکاوت بود ...
آرامش سنـگ یا آرامش بـرگ ؟
مردجوانی کنار نهر آب نشسته بود و غمگین و افسرده به سطح آب زل زده بود.
استادی از آنجا می گذشت. او را دید و متوجه حالت پریشانش شد و کنارش نشست.
مرد جوان وقتی استاد را دید بی اختیار گفت: "عجیب آشفته ام و همه چیز زندگی ام به هم ریخته است. به شدت نیازمند آرامش هستم و نمی دانم این آرامش را کجا پیدا کنم؟"
استاد برگی از شاخه افتاده روی زمین را داخل نهر آب انداخت و گفت: به این برگ نگاه کن وقتی داخل آب می افتد خود را به جریان آن می سپارد و با آن می رود.
سپس استاد سنگی بزرگ را از کنار جوی آب برداشت و داخل نهر انداخت. سنگ به خاطر سنگینی اش داخل نهر فرو رفت و در عمق آن کنار بقیه سنگ ها قرار گرفت.
استاد گفت: "این سنگ را هم که دیدی. به خاطر سنگینی اش توانست بر نیروی جریان آب غلبه کند و در عمق نهر قرار گیرد. حال تو به من بگو آیا آرامش سنگ را می خواهی یا آرامش برگ را؟!"
مرد جوان مات و متحیر به استاد نگاه کرد و گفت: "اما برگ که آرام نیست. او با هر افت و خیز آب نهر بالا و پائین می رود و الان معلوم نیست کجاست! لااقل سنگ می داند کجا ایستاده و با وجودی که در بالا و اطرافش آب جریان دارد اما محکم ایستاده و تکان نمی خورد. من آرامش سنگ را ترجیح می دهم!"
استاد لبخندی زد و گفت: "پس چرا از جریان های مخالف و ناملایمات جاری زندگی ات می نالی؟ اگر آرامش سنگ را برگزیده ای پس تاب ناملایمات را هم داشته باش و محکم هر جایی که هستی آرام و قرار خود را از دست مده."
استاد این را گفت و بلند شد تا برود. مرد جوان که آرام شده بود نفس عمیقی کشید و از جا برخاست و مسافتی با استاد همراه شد.
چند دقیقه که گذشت موقع خداحافظی مرد جوان از استاد پرسید: "شما اگر جای من بودید آرامش سنگ را انتخاب می کردید یا آرامش برگ را؟"
استاد لبخندی زد و گفت: "من تمام زندگی ام خودم را با اطمینان به خالق رودخانه هستی و به جریان زندگی سپرده ام و چون می دانم در آغوش رودخانه ای هستم که همه ذرات آن نشان از حضور یار دارد از افت و خیزهایش هرگز دل آشوب نمی شوم و من آرامش برگ را می پسندم ...
وعـده ی پــوچ
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد.
هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.
از او پرسید : آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت : چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت : من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود : ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده ی لباس گرم تو مرا از پای درآورد ...
فهمــیده ام که
یک زلزله ۷ ریشتری تمام مشکلات دیگر زندگی آدم را کم
اهمیت می کند. ۲۸ ساله
فهمــیده ام که در زندگی باید برای رسیدن به اهدافم
تلاش کنم ولی نتیجه را به خواست خدا بسپارم و شکایت نکنم.
۲۹ ساله
فهمــیده ام که هیچ وقت نباید وقتی دستت تو جیبته روی
یخ راه بری. ۱۲ ساله
فهمــیده ام که نباید بگذاری حتی یک روز هم بگذرد
بدون آنکه به زنت بگویی "دوستت دارم". ۶۱ ساله
فهمــیده ام که اگر عاشق انجام کاری باشم، آن را به
نحو احسن انجام می دهم.
۴۸ ساله
فهمــیده ام که وقتی گرسنه ام نباید به سوپر مارکت
بروم. ۳۸ ساله
فهمــیده ام که می شود دو نفر دقیقا به یک چیز نگاه
کنند ولی دو چیز کاملا متفاوت ببینند.
۲۰ ساله
فهمــیده ام که وقتی مامانم میگه "حالا باشه تا بعد"
این یعنی "نه". ۷ ساله
فهمــیده ام که من نمی تونم سراغ گردگیری میزی که
آلبوم عکس ها روی آن است بروم و مشغول تماشای عکس ها نشوم.
۴۲ ساله
فهمــیده ام که بیشتر چیزهای که باعث نگرانی من می
شوند هرگز اتفاق نمی افتند. ۶۴ ساله
فهمــیده ام که وقتی مامان و بابا سر هم دیگه داد می
زنند، من می ترسم. ۵ ساله
فهمــیده ام که اغلب مردم با چنان عجله و شتابی به
سوی داشتن یک "زندگی خوب"حرکت می کنند که از کنار آن رد می شوند.
۷۲ساله
فهمــیده ام که وقتی من خیلی عجله داشته باشم، نفر
جلوی من اصلا عجله ندارد. ۲۹ ساله
فهمــیده ام که بیش ترین زمانی که به مرخصی احتیاج
دارم زمانی است که از تعطیلات برگشته ام. ۳۸ ساله
فهمــیده ام که مدیریت یعنی: ایجاد یک مشکل، رفع همان
مشکل و اعلام رفع مشکل به همه. ۳۴ ساله
فهمــیده ام که اگر دنبال چیزی بروی بدست نمی آوری،
باید آزادش بگذاری تا به سراغت بیاید. ۲۹ ساله
فهمــیده ام که باز کردن (نی زدن) در ساندیس از طرفی
که نوشته "از این قسمت باز کنید" سخت تر از طرف دیگر است.
۵۴ ساله
فهمــیده ام که عاشق نبودن گناه است.
۳۱ساله
فهمــیده ام هر چیز خوب در زندگی یا غیر قانونی است و
یا غیر اخلاقی و یا چاق کننده. ۴۶ ساله
فهمــیده ام مبارزه در زندگی برای خواسته هایت
زیباست. اما تنها در کنار کسانی که دوستشان داری و دوستت دارند.
۲۷ ساله
فهمــیده ام در فکر عوض کردن همسرم نباشم. خودمو عوض
کنم و وفق بدم به موقعیت ها و مراحل مختلف زندگیم تا بتونم با بینش واضح زندگیم رو
با خوشحالى و سرور ادامه بدم. ۴۲ ساله
فهمــیده ام که وقتی طرف مقابل داد میزند صدایش به
گوشم نمیرسد بلکه از آن رد می شود. ۵۰ ساله
فهمــیده ام هرکس فقط و فقط به فکر خودشه، مرد واقعی
اونه که همیشه و در همه حال به شریکش هم فکر کنه بی منت.
۳۵ ساله
فهمــیده ام برای بدست آوردن چیزی که تا بحال نداشتی
باید بری کاری رو انجام بدی که تا بحال انجامش نداده بودی.
۳۶ ساله
فهمــیده ام سخت ترین کار دنیا شناخت انسانهاست و نمی
توانی به شناخت تقریبی که از یک فرد چند لحظه قبل داشته ای ۱۰۰% اطمینان و اعتماد
کنی. ۳۱ ساله
فهمیده ام که ظرف های تو خالی بیشتر صدا دارند.
۲۱ ساله
فهمیده ام که به خود بیاندیشم و فکر کسی نباشم چون
کسی به فکر من نیست. ۲۵ ساله
فهمیده ام که هرآنچه را که می اندیشیم روزی به حقیقت
میرسد پس مثبت بیندیشید. 27 ساله
فهمیده ام چیزهایی که برایم بی اهمیت هستند همیشه
دردسرساز می شوند. ۱۳ساله
فهمیده ام
برای به خطا نرفتن باید عاشق بود. عاشق خدا. عشق تنها چیزیه که اجازه نمیده خلاف
نظر معشوق کاری انجام بدیم. ۲۷ساله
1. جویدن آدامس در سنگاپور ممنوع است.
2. تقلب کردن در مدارس بنگلادش غیر قانونی است و افراد بالای 15 برای تقلب به زندان فرستاده می شوند.
4. مشاهده فیلم های کاراته ای تا سال 79 در عراق ممنوع بود.
5. در ایسلند زمانی داشتن سگ خانگی ممنوع بود.
6. در آریزونای آمریکا، کشتن و شکار شتر ممنوع است.
7. در تایلند همه سینما رو مجبورند هنگام پخش سرود ملی قبل از شروع فیلم قیام کنند.
8. در دانمارک روشن کردن ماشین قبل از چک مردن اینکه بچه ای زیر آن خوابیده است یا نه، ممنوع است.
9. در تایلند انداختن آدامس جویده شده تان 500 دلار جریمه دارد و قبل از خارج شدن از
خانه حتما باید لباس زیر پوشیده باشید.
10. در سال 1888 در بریتانیا قانونی تصویب شده که دوچرخه سواران را موظف می کرد تا زمان رد شدن ماشین از کنارشان، زنگ دوچرخه هایشان را بطور پیوسته به صدا درآورند.
11. در قرن 16 و 17 میلادی نوشیدن قهوه در ترکیه ممنوع بود و اگر کسی در حین خوردن قهوه دستگیر می شدن، به اعدام محکوم می شد.
12. در فنلاند زمانی پخش کارتون دونالد داک به علت شلوار نپوشیدن شخصیت اصلیت سریال ممنوع بود.
13. تا سال 1984، بلژیکی ها مجبور بودند نام فرزندشان را از یک لیست 1500 نفری در روزهای ناپلئون بطور رندوم انتخاب کنند.
14. در برمه دسترسی به اینترنت غیر قانونی است. اگر فردی با اتهام داشتن مودم دستگیر شود، به زندان محکوم می شود.
15. اتریش اولین کشوری بود که مجازات مرگ را در سال 1787 حذف کرد.
16. صد ها سال پیش هر فردی که قصد داشت از کشور خارج شود، به سرعت اعدام می شد.
17. در طول جنگ جهانی اول هر سربازی که به همجنس بازی متهم می شد، اعدام می شد.
18. در زمان حکومت طالبان در افعانستان، پوشیدن جوراب سفید برای زنان به علت تحریک آمیز بودن آن برای مردان ممنوع بود. در ضمن ماموران پلیس دستور داشتند پنجره خانه ها را با رنگ سیاه بپوشانند تا زنان حاضر در خانه ها دیده نشوند.
19. در 24 ایالت آمریکا ضعف حنسی عامل اصلی طلاق است.
20. در ایالت میسوری بخش سنت لوئیس، هنوز هم نجات دادن زنان با لباس خواب، برای ماموران آتش نشانی ممنوع است.
21. در انگلستان، سر لاشه هر نهنگی که پیدا شود متعلق به پادشاه اشت و دم آن متعلق به ملکه.
22. در فرانسه صدا زدن خوک با نام ناپلئون ممنوع است.
23. در ویکتوریای استرالیا پوشیدن شلوارک های صورتی تحریک آمیز در غروب های شنبه ممنوع است.
24. در ویکتوریای استرالیا، تنها متخصصان برق اجازه تعویض لامپ برق را دارند.
25. در انگلستان چسباندن برعکس تمبر حاوی عکس ملکه، نشانگر خیانت و پیمان شکنی با سلطنت است.
26. در ورمونت، زنان تنها با اجازه کتبی همسرانشان حق استفاده از دندان مصنوعی را دارند.
27. در واشنگتون، وانمود کردن به داشتن خانواده پولدار ممنوع است.
28. در منطقه کنورسویل ویسکانسین آمریکا، مردان در هنگام اوج لذت شهوانی (ارگاسم) همسرانشان حق تیراندازی ندارند.
29. در اوهایو آمریکا, ماهیگیری در زمان مستی ممنوع است.
30. در اندونزی مجازات استمنا, مرگ است.
31. در بخش اروکای ایالت نوادا، بوسیدن زنان توسط مردان سبیلو ممنوع است.
32. در میامی آمریکا، تقلید کردن رفتار جانواران ممنوع است.
33. در لوای آمریکا، بوسیدن بیش از 5 دقیقه مجاز نیست.
34. زمانی در کشور سوئیس، محکم بستن در خودرو جرم به حساب می آمد.
35. در روآتای ایتالیا، عبور افراد غیر مسیحی از 20 متری کلیسا ممنوع است. اما عبور بزرگراهی از فاصله 15 متری کلیسای آن منطقه موجب دردسر پلیس شده بود، زیرا امکان توقف حودرو ها در آن منطقه بزرگران برای چک کردن مسیحی بودن یا نبودن شان وجود نداشت.
36. در سوئیس داشتن یک پناهگاه برای شهروند الزامی است.
37. در منطقه هستینگ نبراسکا, قانون می گوید هتلداران باید پیراهن سفید تمیز برای خواب به هر یک از مهمانان بدهند. هیچ زوجی هم حق ندارد تا قبل پوشیدن این لباس ها سکس داشته باشد.
38. در بحرین پزشکان حق ندارند در هننگام معاینه به آلت تناسلی زنان مستقیم نگاه کنند، اما اجازه دارند تصویر آنرا در اینه ببینند.
39. در لینوئیس آمریکا دادن سیگار روشن به حیوانات ممنوع است.
40. در منطقه ترمونتون یوتا در آمریکا, زنان حق سکس با مردان در آمبولانس را ندارند و در صورت انجام این کار گناهکار شناخته شده و نامشان در روزنامه محلی درج خواهد شد
با این روشها هفتهای ۵۰۰ گرم از وزن خود کم کنید. راههای گام به گام خلاص شدن از وزن اضافی:
۱ . چربیزدائی از بدن:
هفته اول - حبوبات بهجای گوشتهای سرخ کرده. اگر شما بیش از حد از گوشت گوساله یا اردک و غاز استفاده میکنید، سعی کنید در هفته اول کم کردن مقدار یک پوند از وزن بدن خویش، به میزان نیمی از مصرف گوشت و چربی مورد استفاده، از انواع لوبیاها، عدس و حبوبات استفاده کنید. حبوبات ضمن تأمین پروتئین مورد نیاز بدن ”فیبر“های مورد نیاز بدن را تأمین و چربی آن را کم خواهد کرد.
۲. مواظب باشید:
اگر تصمیم گرفتهاید در کلاسهای آموزشی تمرینات آکروباتیک شرکت کنید، سعی کنید کلاسهای مربوطه را بهدقت و با علاقه کامل بگذارید. یکی از محققین در این باره میگوید: ”گذراندن کلاسها و تمرینات مربوطه اعتماد به نفس بیشتری به شما میدهد و بهعلاوه، از خطرات این قبیل تمرینات میکاهد.“ تمرینات آکروباتیک به عقیده این محقق از بهترین راههای کاستن از وزن بدن است.
۳. بدن شما عادت میکند:
”فرددیک هاگرمن“ استاد علوم بیولوژیکی در دانشگاه اوهایو میگوید: ”بدن انسان بهطور شگفتانگیزی به ”عادات“ پاسخ میدهد. پس اگر شما بدنتان را عادت دادهاید که روزانه بهطور مثال ده دقیقه ورزش کنید، سعی کنید این عمل شما همه روزه و بهطور مداوم صورت بگیرد. بدن شما به این ورزش کوتاه مدت طوری عادت میکند که ترک عادت باعث ناراحتی و چاقیهای موضعی خواهد شد.“
۴. از خود ”انسان“ دیگری بسازید:
با انجام تمرینات مداوم، پرهیز از خوردن چربیهای مزاحم و مصرف روزانه چربیها، از خود انسان تازهای بسازید. ورزش مداوم و رعایت کردن تمهیدات غذائی به سلولهای بدن شما فرصت بازسازی و دوبارهسازی میدهد. ورزش در مورد جوانسازی یاختههای بدن نیز اعجاز خاص خودش را دارد.
۵. تمرینات بدنی، همه جا:
وقتی برای خرید کالائی مجبور هستید در صف بایستید، در صف بانکها یا اتوبوسهای شهری، عضلات بدن بهویژه شکم و پاها و دستهای خود را تکان دهید. حتی حرکت دادن عضلات مختلف بدن به مقیاس کوچک، به سوخت وساز بدن شما کمک میکند و تداوم این ورزشهای کوچک، نتایج بسیار مؤثری در سلامت بدن شما بهبار خواهد آورد.
۶. گوش کردن به موزیک و رادیو:
حین انجام تمرینات میتوانید به موزیک ریتمیک مورد علاقه خود گوش بدهید. مهم نیست موسیقی مورد نظر چیست. آنچه اهمیت دارد آن است که تمرینات شما توأم با هیجان باشد و این از طریق موزیک دارای ریتم میسر است.
۷. از پروتئین سبز غفلت نکنید!
اگر تصمیم گرفتهاید گوشت را از برنامه غذائی خود حذف کنید، به یکباره خود را از کلیه پروتئینهای بدنساز محروم نکنید. یک لیوان لوبیای سبز حاوی هفت گرم پروتئین است، همین مقدار نخودفرنگی به اندازه یک دانه تخممرغ دارای پروتئین است. پس در کنار گذاردن تدریجی پروتئین حیوانی، حبوبات بهویژه لوبیا، لوبیای سبز و نخودفرنگی را فراموش نکنید.
۸. غذاهای لقمهای حاضر و آماده:
افرادی که مجبورند زیاد به مسافرت بروند، اغلب بیشتر از دیگران کالری و چربی مصرف میکنند.
این افراد ناگزیرند در بین راه مقابل رستورانها توقف کرده و غذاهای چرب و سنگین را روانه معده خود سازند که همین امر سبب چاقی، بهویژه چاقیهای موضعی در خانمها میشود. برای جلوگیری از این امر میتوانید ساندویچهای کوچکی مثلاً از مرغ سوخاری تهیه کنید و یا از سالادهای بدون چربی در حین رانندگی استفاده کنید.
۹. اشتیاق برای غذاخوردن:
وقتی اشتیاق و علاقه شما برای صرف نوعی غذا به اوج میرسد، اگر کمی در برابر آن مقاومت کنید، معمولاً از میزان هوش و اشتیاق شما کاسته خواهد شد. برای ایستادگی بهتر میتوانید از شیوههائی نظیر دوش گرفتن، پیادهروی، دوچرخهسواری و یا هر کار دیگری مغایر با خوردن استفاده کنید. رابینسون میگوید: ”با وجود این شما به خوردن نیاز دارید و با رعایت مواردی میتوانید این کار را بهراحتی و بدون ترس انجام دهید“.
۱۰. پیادهروی اعجاز میکند!
پیادهروی، پیش از صرف غذا، بیش از تمرینات بدنی ورزشی در سوخت وساز بدن مؤثر است. البته اگر پیادهروی با حرکات ورزشی توأم باشد، اثرات مضاعف در پی خواهد داشت.
۱۱. بهترین شیوه سوزاندن کالری بدن:
یک ماشین پلهپیمائی، میتواند چند صد کالری را در طول یک ساعت بسوزاند. دامنه سرعت این ماشین بهمراتب بیشتر از کارکرد معمولی پاهای یک فرد است. اگر برای حرکات و تمرینات عضلات پا به ماشین پلهپیمائی دسترسی ندارید، سعی کنید قدمهای شما حین راه رفتن بلند و دارای ضرباهنگ یک اندازه باشد تا عضلات پاهایتان تقویت شود.
۱۲. یادداشت بردارید:
”جاناتان رابینسون“ مدیر اجرائی مرکز داروهای ممنوعه میشیگان میگوید: ”زمانی که به هوس خود در خوردن یک غذای چرب لذیذ فایق آمدهاید، این موفقیت را در دفترچه یادداشت خود قید کنید تا با یادآوری آن انگیزه مقاومتهای آینده را در خود تقویت کنید. این سادهترین راه برای الگوسازی است“.
۱۳. به عضلات خود استراحت دهید:
عضلات قوی داشتن یعنی برخورداری از سوخت و ساز منظمتر. اما با داشتن بدنی عضلانی، بدن شما باید در پی هر مرحله از تمرینات ورزشی استراحتی به خود بدهد. پس از استراحت دادن به عضلات خود، دوباره تمرینات را از سر بگیرید. بیتردید نتایج بهتری بهدست میآورید.
۱۴. سی دقیقه ورزش، ایدهآل است:
تمرینات به سبک تمرکزی یوگا بسیار مؤثرند. سی دقیقه انجام حرکات ورزشی در طول روز ایدهآل است. اما صرف این وقت ممکن است همیشه میسر نباشد. دلسرد نباشید. سرانجام ۳ تا ۱۰ دقیقه ورزش در طول روز نیز به سلامتی شما کمک خواهد کرد.
۱۵. غذاهای کم کالری:
بهمنظور احتراز از غذاهای پرچربی در طول شب و در آشپزخانه اشتهاآور، خوراکیهای لقمهای را در جاهای بهخصوصی از خانه قرار دهید. برای مثال، مقداری ذرت بینمک یا چوبشور روی گیرنده تلویزیون یا در گوشهای از گنجه لباسها قرار دهید و شبها با خوردن آنها هوس غذا خوردن در طول شب را در خودتان از بین ببرید.
۱۶. برنامه مبارزه با چاقی:
از مؤثرترین اهداف رژیم خود، فهرستی تهیه کنید. (مصرف کردن غذاهای ساده فاقد چربی، تدارک دیدن ناهار توسط خودتان و غیره). فهرست را در پایان هر ماه بررسی کنید. ”لیندا کروفورد“ کارشناس عادتهای تغذیه میگوید: ” ما اغلب از اهداف خود فاصله میگیریم و تنها راه جلوگیری از آن بررسی ماهانه عملکرد ما در تغذیه بدنمان است.“
۱۷. دستها را آزاد نگه دارید:
هنگام بالا رفتن از پلهها، از نردههای کنار پلهها استفاده نکنید. این عمل سرعت عمل کالری سوزاندن بدن شما را کاهش خواهد داد. پس موقع بالا رفتن از پلهها صحیحتر آن است که دستهایتان آزاد باشد.
۱۸. در موقع گرسنگی آشپزی نکنید!
اگر چنین کنید، لقمههای کوچک برای خود خواهید گرفت و بهمیزان پخت غذا نیز خواهید افزود. با خوردن یک دانه سیب یا یک برش لیمو و غیره به گرسنگی خود فائق آئید و بعد با خیال راحت غذا درست کنید.
۱۹. نقش رنگها در تغذیه:
بهتر است غذاهای خود را در اتاقی که رنگ آبی دارد میل کنید و نه رنگ قرمز و تند.
بر پایه تحقیقات مؤسسات طبی دانشگاه ”جان هیکینز“ رنگهای گرم و تند نظیر قرمز، نارنجی و زرد سبب میشود که غذا مطبوعتر جلوه کند. در نتیجه انسان احساس گرسنگی و ولع بیشتری میکند. رنگهای سرد و ملایم مانند آبی و خاکستری درست نتیجه عکس رنگها تند را بهدست میدهد.
۲۰. اهمیت عضلات بدن:
داشتن عضلات قوی، کلید اصلی سوزاندن چربیهای بدن است، پس سعی کنید همواره در تقویت عضلانی خود بکوشید. اما این کم کردن وزن از طریق سوزاندن چربیها را بهطور آهسته و تدریجی انجام دهید، تا با فشار آوردن به عضلات آنها را تقویت کنید.
۲۱. آهسته و آرام غذا خوردن:
اگر عادت دارید غذا را سریع بخورید، ضرورت دارد که به این توصیه عمل کنید. هنگامیکه غذا در دهان دارید، هرگز چنگال به دست نگیرید، چون این عمل سرعت غذا خوردن را زیاد میکند.
۲۲. درس بگیرید:
اگر به دویدن علاقه دارید، بههنگام خسته شدن از دویدن زیاد، زمانی را به تمرین دیگری اختصاص دهید. اگر از آن تمرین هم خسته شدید با راکت، زمانی را توپ بزنید. پرداختن به حرکات و تمرینات متفاوت روش تمرینی شما را در حالت مثبت نگاه خواهد داشت.
۲۳. آیا پس از غذا خوردن میدوید؟
اگر پاسخ مثبت است، پس در هفته دوم این رژیم ۵۰ هفتهای، این قاعده را تغییر دهید. تأثیر حرارتی موجود در غذا باعث دور برداشتن و فزونی گرفتن متابولیسم بدن میشود. در حالیکه اگر این نظم را معکوس کنید، یعنی پس از دویدن و ورزش غذا بخورید، متابولیسم مورد نظر در خدمت قدرت کاری بدن شما قرار خواهد گرفت.
۲۴. پاروزنی، عامل مهم تناسب اندام:
پاروزنی، یا استفاده از ماشینهای پاروزنی در باشگاههای ورزشی، به کوچک شدن شکم، از بین رفتن پیه و چربی دور شکم و بالاخره قویتر شدن عضلان دست و بازو کمک خواهد کرد.
۲۵. آهسته غذا بخورید:
زیرا کسانی که سریع غذا میخورند فرصت جذب کالری را به اندازه کافی به معده خود نمیدهند و غذائی با حجم زیاد و کالری بیش از حد مصرف میکنند. در حالیکه اگر آهسته غذا بخورید ممکن است در یک سوم زمان صرف شده کالری مورد نیاز دریافت کرده و از خوردن بیش از حد غذا بپرهیزید.
۲۶. همواره سعی کنید با معده پر به خرید بروید:
زیرا افراد گرسنه در انتخاب غذاهای مورد نیاز اغلب چربیها و شیرینیجات را انتخاب میکنند، بدون اینکه به نیاز بدن خود به ویتامینها و کالری توجه کنند. خرید کردن با شکم پر میتوانند توجه بیشتری را نسبت به ویتامینها و کالریها جلب کند.
۲۷. سعی نکنید خیلی زود لاغر شوید:
زیرا کسانی که خیلی سریع لاغر میشوند با سرعت بیشتری دوباره اضافه وزن پیدا میکنند. لاغر شدن تدریجی و منظم امکان متعادل نگهداشتن وزن پس از رژیم غذائی را امکانپذیر میکند.
۲۸. با نوشیدن مایعات خنک میتوان برای لاغر شدن گامی مهم برداشت:
بدین ترتیب که نوشیدن آب سرد و نوشیدنیهای خنک باعث مصرف انرژی میشود. در نتیجه بدن بهصورت تدریجی لاغر میشود.
۲۹. غذای بسیار گرم نخورید:
پزشکان توصیه میکنند که از مصرف غذاهای بسیار گرم پرهیز کنید، زیرا هضم غذای سرد به آسانی صورت نمیگیرد و باید بدن آن را گرم کند و این کار مستلزم مصرف کالری قابل توجهی است. به این ترتیب روند هضم و جذب کند انجام میگیرد و از گرسنگی زودرس جلوگیری میشود.
۳۰. هرگز وعده غذائی را حذف نکنید:
در واقع این عمل روش ساخت چربیهای ذخیره را بهکار میاندازد. بهتر است بهمقدار کمتر اما در چندین نوبت غذا بخورید.
وزن ایدهآل:
سلامتی و تندرستی بیش از چاقی ارزش دارد. در دوران گذشته از زمانی که وسایل راحتی بشر بیشتر شد و زندگی اداری و صنعتی، بهوجود آمد چاقی عمومیت یافت و حتی یک ارزش بهشمار میآمد. ولی در حال حاضر سلامتی بیش از چاقی ارزش دارد به همین جهت رژیمهای غذائی و ورزش اهمیتی خاص پیدا کردند. البته وزن هر کس طبق قد، سن، وضعیت عمومی و استخوانبندی او متغیر است.
از: استیو کاوفمن (Steve Kaufmann)
هنگامی که به ۴۵ سال گذشته برمیگردم، چنین به نظرم میرسد که بزرگترین عامل تمام موفقیتهای من به عنوان دانشجو، دیپلمات یا تاجر، خوش شانسی بوده و بس. هنگامی که از ناپلئون پرسیدند که آیا او ترجیح میدهد فرماندهان ارتش وی شجاع باشند یا زیرک، او پاسخ داد هیچکدام، من فرماندهان خوش شانس را ترجیح میدهم.
سوال اینجاست، چگونه شانس بیاوریم؟
در اینجا هفت عادتی را که برای من عامل خوش شانسی بوده اند، با شما در میان میگذارم:
۱٫ ماجراجو باشید اما سر دار و ندارتان شرط نبندید.تمام موفقیتهای من به خاطر روحیه ریسک پذیرم بوده است. من آسایش تحصیل در دانشگاه شهر خود را رها رده و برای تحصیل به خارج رفتم. بر سر موضوعی که واقعا برایم اهمیت داشت در مقابل رئیسم ایستادم. از کار در شرکت استعفا داده و کار خودم را به وجود آوردم. به فروشنده ای در مقابل وثیقه اندک پول قرض دادم و موارد بیشماری از این قبیل. اینها، کارهایی بودند که بیشترین پاداش را به دنبال داشتند. اما، در تمام این موارد من میتوانستم از عهده پیامدهای شکست هم بربیایم. البته قرار هم نبود که در صورت شکست به جزیره الب تبعید شوم، اما باید همه جوانب کار را سنجید. هرچند که من همیشه هم نمینشینم و یک برنامه عریض و طویل بچینم، بیشتر اوقات تنها از حس درونی خود پیروی میکنم، اما در تمام شرایط، کاری را انجام میدهم که بدانم میتوانم از پس شکست آن برآیم.
۲٫ کار را با اعتماد به دیگران آغاز کنید:شما نمیتوانید تک و تنها به جای برسید و تنها با کمک دیگران میتوانید به اهداف خود دست یابید. این دیگران شامل دوستان، خانواده، همکاران، روئسا و کارکنان، فروشندگان و خریداران هستند. اگر شما ذاتا شکاک هستید یا دوست دارید تمام کارها را به تنهایی انجام دهید، امکان اینکه بخت به شما رو کند بسیار کم خواهد بود. زیرا معمولا شانس توسط دیگران بر سر راه شما قرار میگیرد.
۳٫ با مهره های قوی خود بازی کنید:نقاط قوت خود را بشناسید و آنها را به کار گیرید. نقاط ضعف خود را نیز بشناسید و از اینکه مجبور به استفاده از آنها شوید، اجتناب کنید. از وانمود کردن به قدرتهایی که فاقد آن هستید خودداری کنید. شما میتوانید توان و قدرتمندی خود را افزایش داده و بر ضعفهای خود چیره شوید. اما قبل از هرچیز باید مهارتها، استعدادها، دانش و روابط خود را به خوبی بشناسید و در هر زمان که میتوانید، از آنها استفاده کنید. این کار احتمال خوش شانس بودن را افزایش میدهد.
۴٫ بیش از آنچه میگیرید، پس بدهید.اگر میخواهید افراد خوش شانس را به برنامه خود وارد کنید، آماده بخشش باشید. شما باید بدون چشمداشت، برای دیگران قدمی بردارید. جربیات من، همواره نشان داده اند که این ضرب المثل قدیمی: “از هر دست بدهی، از همان دست میگیری” واقعیت دارد و مطمئن باشید که آنچه را بخشیده اید، چه مالی و چه معنوی، در غیر منتظره ترین موقعیت به شما باز میگردد و گره از کارتان میگشاید.
۵٫ متناسب و سلامت شوید و این حالت را حفظ کنید:نظور از تناسب و سلامت تنها از نظر فیزیکی نیست. منظور من بهداشت و سلامن جسمی، فکری و روانی است. صحیح غذا بخورید و فعال باشید. در هر سن و موقعیت به مطالعه و آموختن بپردازید. مثبت اندیش باشید. بدانید که لزوما همواره همه چیز بر وفق مرادتان نیست. اما با اعتقاد بر امکان پذیر بودن موفقیت، حتی در موقعیتهای دشوار نیز پیروز خواهید شد. هرگز هنگام شب و زمانی که خسته هستید، به مشکلات عمده و سخت نیاندیشید. سلامت و انرژی شانس به همراه خواهند داشت و قدرت مقابله با شکست را در اختیارتان میگذارند.
۶٫ در برقرار کردن ارتباط و اطلاع رسانی مهارت یابید:شما باید بتوانید به خوبی به دیگران بگویید که هستید و چه میخواهید. بر روی مهارتهای کلامی خود کار کنید. منظور من شیوه استفاده از کلمات، روش واضح سخن گفتن و نوشتن و بیان منظور با کلامی ساده اما قدرتمند است. اگر فرصت دارید، زبان دیگری نیز بیاموزید. دانستن چند زبان مختلف، شانس بسیاری برای من به همراه داشت و امکانات کاری فراوانی در اختیارم قرار داد. به یاد داشته باشید که در دهکده جهانی، اهمیت زبان هرگز کم نخواهد شد.
۷٫ در کار و صنعت واقعی خود گام بردارید:یک حسابدار میتواند به خوبی از برنامه های اقتصادی، جدولهای مختلف درآمد و سود و زیان و… مطلع باشد و کار خود را به خوبی انجام دهد، اما بعید است بتواند تغییر شغل داده و کفاش خوبی شود. هر راه اندازی، هر شرکت و هر معامله ای بر مبنای یک صنعت یا برپایه رشته علمی یا تجربی خاصی بنا شده است. به سوگند بقراطی رشته مورد نظر خود وفادار باقی بمانید. در اینصورت دیگران متوجه میشوند که شما واقعا در حرفه خود وارد و کارآمد هستید و بخت به شما رو خواهد کرد. با پرداختن به این عادات، به شانس فرصت بدهید به سراغتان بیاید. هر چه زودتر، بهتر…
7روش برای تصمیم گیری بهتر و اراده قویتر
بسیاری بر این باورند که در کنترل و مدیریت خودشان ضعف دارند و دچار مشکلات عدیده ای هستند، تصمیم گیری و تصمیم سازی برایشان سخت است و اراده انجام هیچ کاری را ندارند.
افزایش قدرت تصمیم گیری و تصمیم سازی و تقویت نیروی اراده، آرزویی است که بسیاری از افراد آن را تنها در حد یک رویا می پندارند و گمان می کنند هیچ راهی برای آن وجود ندارد، حال آنکه به شدت در اشتباه هستند.
در این مقاله از روش هایی صحبت به میان می آید که در بهبود وضعیت تصمیم گیری و اراده شما نقشی کلیدی ایفا می کنند:
1. تصمیم ها را با هم هماهنگ کنید
قدرت تصمیم گیری بدین معناست که بتوانید تصمیم های کوچکی که در طول روز می گیرید و کارهایی که قصد و اراده انجام آنها در طول روز را دارید، با هم همسو باشند و بتوانید آنها را هماهنگ یا به عبارت بهتر اولویت بندی کنید.
2. مواد حاوی گلوکز بخورید
شاید برایتان جالب باشد که پس از یک روز کاری خسته کننده و زمانی که به خانه می رسید، چگونه می توانید دوباره انرژی و توان تصمیم گیری درباره ساعات باقی مانده را داشته باشید. راه حل این مشکل ساده تر از تصور شماست. لطفا مواد حاوی گلوکز مصرف کنید.
3. با وسوسه ها مبارزه کنید
از انرژی درونی خود برای مبارزه با امیال و وسوسه های آنی کمک بگیرید تا اراده تان برای تصمیم گیری های پیچیده و مهم بیشتر شود. وسوسه ها خیلی راحت می توانند مانع تصمیم گیری ها شوند و از طرفی مبارزه با وسوسه ها هم تمرینی بسیار خوب و ایده آل برای تقویت اراده و قدرت تصمیم گیری است.
4. استرس را از خود دور کنید
افراد باهوش به جای اینکه در طول روز برای هر کاری به خود استرس راه دهند، انرژی خود را ذخیره می کنند تا از آن برای تصمیم گیری بهتر استفاده کنند.
حذف استرس از فهرست کارهای روزانه مقدار قابل توجهی انرژی ذخیره شده برای شما به ارمغان می آورد.
5. به خواب و خوراکتان برسید
سعی کنید با اراده قوی و تصمیمی قاطع خوراکی هایی را که هیچ نفعی به شما نمی رسانند، از برنامه غذایی تان حذف کنید و از طرفی برای خواب راحت و کافی هم ارزش قائل شوید.
اراده ای که برای این کار به خرج می دهید، نشان از قابلیت های شما در تقویت اراده تان در امور گوناگون دارد.
6. به ضمیر ناخودآگاه، آگاهانه توجه کنید
ضمیر ناخودآگاه شما می تواند در تصمیم گیری و اراده برای انجام کار، بدون اینکه خود بخواهید، به شما کمک کند، پس به سادگی به حرف دلتان گوش کنید و آن را دست کم نگیرید.
7. روی کمک دیگران حساب کنید
تقویت نیروی اراده و تصمیم سازی، لزوما در توانایی شخصی شما برای کنترل خودتان خلاصه نمی شود. پس برای اینکه نتیجه بهتری از این تلاش ها بگیرید، هرگز مشورت با دیگران را از یاد نبرید.
آدم های موفق خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند، متحد میکنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را میدانند و می توان گفت آدم های موفق 30 فرق کلی با دیگران دارند که دانستن آنها بد نیست :
1. فرصتهایی را میبینند و پیدا میکنند که دیگران آنها را نمیبینند.
2. از مشکلات درس میگیرند، در حالی که دیگران فقط مشکلات را میبینند.
3. روی راهحلها تمرکز میکنند.
4. هوشیارانه و روشمندانه موفقیتشان را میسازند، در زمانی که دیگران آرزو میکنند موفقیت به سراغشان آید.
5. مثل بقیه ترسهایی دارند ولی اجازه نمیدهند ترس آنها را کنترل و محدود کند.
6. سوالات درست را به شیوه صحیح از خود میپرسند. سوالهایی که آنها را در مسیر مثبت ذهنی و روحی قرار میدهد.
7. به ندرت از چیزی شکایت میکنند و انرژیشان را به خاطر آن از دست نمیدهند. همه چیزی که شکایت کردن باعث آن است فقط قرار دادن فرد در مسیر منفیبافی و بیثمر بودن است.
8. سرزنش نمیکنند (واقعا فایدهاش چیست؟) آنها مسوولیت کارهایشان و نتایج کارهایشان را تماما به عهده میگیرند.
9. وقتی ناچارند از ظرفیتی بیش از حد ظرفیتشان استفاده کنند همیشه راهی را برای بالا بردن ظرفیتشان پیدا میکنند و بیشتر از ظرفیتشان از خود توقع دارند. آنها از آنچه دارند به نحو کارآمدتری استفاده میکنند.
10. همیشه مشغول، فعال و سازنده هستند. هنگامی که اغلب افراد در حال استراحت هستند آنها برنامهریزی کرده و فکر میکنند تا وقتی که کارشان را انجام میدهند استرس کمتری داشته باشند.
11. خودشان را با افرادی که با آنها هم فکر هستند، متحد میکنند. آنها اهمیت و ارزش قسمتی از یک گروه بودن را میدانند.
12. بلندپرواز هستند و دوست دارند حیرتانگیز باشند. آنها هوشیارانه انتخاب میکنند تا بهترین نوع زندگی را داشته باشند و نمیگذارند زندگیشان اتوماتیکوار سپری شود.
13. بهوضوح و دقیقا میدانند که چه چیزی در زندگی میخواهند و چه نمیخواهند. آنها بهترین واقعیت را دقیقا برای خودشان مجسم و طراحی میکنند به جای اینکه صرفا تماشاگر زندگی باشند.
14. بیشتر از آنکه تقلید کنند، نوآوری میکنند.
15. در انجام کارهایشان امروز و فردا نمیکنند و زندگیشان را در انتظار رسیدن بهترین زمان برای انجام کاری از دست نمیدهند.
16. آنها دانشآموزان مدرسه زندگی هستند و همواره برای یادگیری روی خودشان کار میکنند. آنها از راههای مختلفی مثل تحصیلات آموزشگاهی، دیدن و شنیدن، پرسیدن، خواندن و تجربه کردن یاد میگیرند.
17. همیشه نیمه پر لیوان را میبینند و توانایی پیدا کردن راه درست را دارند.
18. دقیقا میدانند که چه کاری باید انجام دهند و زندگیشان را با از شاخهای به شاخهای دیگر پریدن از دست نمیدهند.
19. ریسکهای حسابشدهای انجام میدهند؛ ریسکهای مالی، احساسی و شغلی.
20. با مشکلات و چالشهایی که برایشان پیش میآید سریع و تاثیرگذار روبهرو میشوند و هیچ وقت در مقابل مشکلات سرشان را زیر برف نمیکنند. با چالشها روبهرو میشوند و از آنها برای پیشرفت خودشان بهره میبرند.
21. منتظر قسمت و سرنوشت و شانس نمیمانند تا آیندهشان را رقم بزند. آنها بر این باورند که با تعهد و تلاش و فعالیت، بهترین زندگی را برای خودشان میسازند.
22. وقتی بیشتر مردم کاری نمیکنند؛ آنها مشغول فعالیت هستند. آنها قبل از اینکه مجبور به کاری بشوند، عمل میکنند.
23. بیشتر از افراد معمولی روی احساساتشان کنترل دارند. آنها همان احساساتی را دارند که ما داریم ولی هیچگاه برده احساساتشان نمیشوند.
24. ارتباطگرهای خوبی هستند و روی رابطهها کار میکنند.
25. برای زندگیشان برنامه دارند و سعی میکنند برنامهشان را عملی کنند. زندگی آنها از کارهای برنامهریزی نشده و نتایج اتفاقی عاری است.
26. در زمانی که بیشتر مردم به هر قیمتی میخواهند از رنج کشیدن و بودن در شرایط سخت اجتناب کنند، افراد موفق قدر و ارزش کار کردن و بودن در شرایط سخت را میفهمند.
27. ارزشهای زندگیشان معلوم است و زندگیشان را روی همان ارزشها بنا میکنند.
28. تعادل دارند. وقتی از لحاظ مالی موفق هستند، میدانند که پول و موفقیت مترادف هم نیستند. آنها میدانند افرادی که فقط از نظر مالی در سطح مطلوبی قرار دارند، موفق نیستند. این در حالی است که خیلیها خیال میکنند پول همان موفقیت است. ولی آنها دریافتهاند که پول هم مثل بقیه چیزها یک وسیله است برای دستیابی به موفقیت.
29. اهمیت کنترل داشتن روی خود را درک کردهاند. آنها قوی هستند و از اینکه راهی را میروند که کمتر کسی میتواند برود، شاد میشوند.
30. از خودشان مطمئن هستند.
قصد داریم واقعیتهای مربوط به تجربیات شما از نیمه گمشده زندگیتان را در اختیارتان قرار دهیم. امیدواریم پس از خواندن از مطلب، بفهمید که نیمه گمشده واقعاً یعنی چه و بتوانید از این اطلاعات برای یافتن شادی و خوشبختی در روابطتان استفاده کنید.
♥واقعیت 1:
برخلاف آنچه از کودکی به شما قبولاندهاند، شما بیش از یک نیمه گمشده دارید.
♥واقعیت 2:
شما برای شاد بودن به نیمه گمشدهتان نیاز ندارید.
♥واقعیت 3:
قبل از اینکه اجازه دهید کسی دوستتان بدارد، باید اول یاد بگیرید که چطور موجبات شادی خودتان را فراهم کنید.
♥واقعیت 4:
نیمه گمشده برای رسیدن به تعادل وارد زندگی ما میشوند.
♥واقعیت 5:
نیمه گمشده برای کمک به ما برای پیدا کردن خودِ درونیمان وارد زندگی ما میشوند.
♥واقعیت 6:
نیمه گمشده بین جنسیتها، ملیتها، مذاهب یا دیدگاههای سیاسی مختلف تبعیضی قائل نیستند.
♥واقعیت 7:
نیمه گمشده شما ممکن است همانی باشد که درست کنار گوشتان خوابیده است.
♥واقعیت 8:
دلیلش این است که عشق به شکلها و اندازههای مختلف میآید.
♥واقعیت 9:
ارتباط شما با نیمه گمشدهتان به خصوصیات ظاهری متکی نیست. مهم نیست که چه ظاهری داشته باشند، مهم درون آنهاست که پیوند شما را مستحکم میکند.
♥واقعیت 10:
ظاهر انسانها فقط یک پوسته است و نیمه گمشده شما درون این پوسته خوابیده است. وضعیت ظاهری شما DNA شماست؛ همان چیزی که پدر و مادرتان موقع تولد به شما بخشیدهاند. اما هیچ ارتباطی با خودِ روحانی و معنوی شما ندارد. و با کمک این خود است که نیمه گمشدهتان را مییابید.
♥واقعیت 11:
وقتی برای اولین بار نیمه گمشدهمان را میبینیم، جاذبهای فوری به او حس خواهید کرد.
♥واقعیت 12:
این یک جاذبه روحانی است که دو روح را به هم متصل میکند.
♥واقعیت 13:
با روی آوردن به خودی درونیتان، فوراً نیمه گمشدهتان را تشخیص خواهید داد.
♥واقعیت 14:
نیمه گمشده به دلایل مشخص وارد زندگی ما میشود.
♥واقعیت 15:
نیمه گمشده برای تحسین ما وارد زندگیمان میشود.
♥واقعیت 16:
نیمه گمشده برای کامل کردن ما وارد زندگیمان میشود.
♥واقعیت 17:
نیمه گمشده انواع مختلف دارد و آنها را میتوان به سه دسته اصلی تقسیم کرد.
♥واقعیت 18:
این سه دستهبندی از این قرارند: کارما، همراه و دوقلو.
♥واقعیت 19:
حتی ممکن است یک گروه چهارمی هم باشد که شریک گروهی نامیده میشود.
♥واقعیت 20:
نیمه گمشده کارما به زندگی شما میآید تا کمکتان کند مشکلی را حل کنید یا شما به او کمک کنید مشکلی را حل کند.
♥واقعیت 21:
نیمه گمشده کارما ممکن است همکار، یکدوست نزدیک یا یکی ازاعضای خانواده شما باشد.
♥واقعیت 22:
نیمه گمشده کارما ممکن است حتی حیوان خانگی شما باشد که ارتباطی روحانی با او برقرار کردهاید.
♥واقعیت 23:
نیمه گمشده کارما یکی از متداولترین نوع روابط است و ممکن است در طول زندگی چندین مورد از آن را داشته باشید.
♥واقعیت 24:
بین دو شریک کارما معمولاً هیچ رابطه جنسی وجود ندارد.
♥واقعیت 25:
نیمه گمشده همراه کسی است که برای صمیمیت و بچهدار شدن به زندگی شما پا میگذارد.
♥واقعیت 26:
این نیمه گمشده کسی است که نهایتاً یا با او ازدواج میکنید و یا تا پایان عمر یک رابطه معنوی با او دارید.
♥واقعیت 27:
اما نیمه گمشده همراه قرار نیست که تا پایان عمر کنار شما باشد و احتمال طلاق وجود دارد.
♥واقعیت 28:
نیمه گمشده همراه به دلیلی وارد زندگی شما شده است و یکی از این دلایل رشد فردی شماست.
♥واقعیت 29:
برخلاف نیمه گمشده کارما و دوقلو، رابطه نیمه همراه مستلزم تلاش بیشتر از هر دو جانب است تا رابطهای سالم و دوستداشتنی ایجاد شود.
♥واقعیت 30:
حتی اگر شما و نیمه همراهتان از هم جدا شوید، او هیچوقت به طور کامل از زندگی شما بیرون نخواهد رفت.
♥واقعیت 31:
سومین گروه نیمه دوقلو است که بیشترین هواخواه را دارد.
♥واقعیت 32:
نیمه دوقلو هم به دلیلی مشخص وارد زندگی شما میشود.
♥واقعیت 33:
شما نیمه دوقلویتان را طوری تشخیص میدهید که انگار او را همه عمر میشناختهاید.
♥واقعیت 34:
نیمه دوقلو همتای الهی شماست.
♥واقعیت 35:
روح همتای دوقلو منعکسکننده روح شماست، آن را شناخته و با آن پیوند میخورد.
♥واقعیت 36:
هیچکس نمیتواند شما را از همراه دوقلویتان جدا کند.
♥واقعیت 37:
اما اگر زمان مناسب نباشد، ممکن است همراه دوقلویتان شما را ترک کند و بعدها در یک زمان دیگر برگردد. اما این پیوند هیچوقت شکسته نمیشود.
♥واقعیت 38:
مهمترین و متداولترین عامل پیوند نخوردن با نیمه دوقلو در یک زمان این واقعیت است که هر دو طرف یا یکی از آنها در یک رابطه متعهد هستند.
♥واقعیت 39:
اما اگر زمان مناسب باشد و هر دو طرف قوی باشند، رابطه با نیمه دوقلو شکل خواهد گرفت.
♥واقعیت 40:
مهم نیست که کدام دسته از این نیمههای گمشده وارد زندگی شما میشوند، مسئله مهم این است که هرکدام از آنها به دلیلی میآیند و هیچیک مهمتر از دیگری نیست زیرا همه آنها باعث میشوند بتوانیم خودِ والاترمان را پیدا کنیم.
♥واقعیت 41:
مهم نیست که چه نوع نیمه گمشدهای وارد زندگی شما شود، همه آنها به دلیلی در زندگیتان هستند و معمولاً مهمتر از بقیه هستند زیرا کمکمان میکنند به خودِ والاترمان برسیم.
♥واقعیت 42:
همه ما در زندگی ماموریتی داریم و این به خودمان بستگی دارد که آن ماموریت را پیدا کنیم. نیمه گمشده ما میتواند برای رسیدن به آن کمکمان کند.
♥واقعیت 43:
بعضیاوقات نیمه گمشده ما به این دلیل وارد زندگیمان میشوند که مشکلی را باید حل کنیم.
♥واقعیت 44:
اما برای اینکه بتوانیم نیمه گمشدهمان را پیدا کنیم، باید از درون کامل باشیم. به این معنی نیست که ما نیاز یا مشکلی نداریم. معنی آن این است که میدانیم از زندگی چه میخواهیم و برای رسیدن به آن هدف تلاش میکنیم. نیمه گمشدهمان ما را در این راه همراهی میکند.
♥واقعیت 45:
نیمه گمشده کسی است که کمکتان میکند از نظر معنوی و روحانی رشد کنید تا بتوانید در زندگی به تعادل برسید.
♥واقعیت 46:
میدانید که به این دلیل با نیمه گمشدهتان ملاقات کردهاید که در سطحی کاملاً متفاوت با کسانی که قبلاً دیدهاید با او ارتباط برقرار کردهاید.
♥واقعیت 47:
نمیتوانید پیوند با نیمه گمشدهتان را به اجبار ایجاد کنید. این پیوند یا خودبهخود ایجاد میشود یا نمیشود.
♥واقعیت 48:
اگر بخواهید به اجبار اینکار را بکنید، راه معنوی شما به سمت یافتن خودِ درونیتان برهم میخورد و ظاهر رابطه با مشکلاتی روبهرو خواهد شد.
♥واقعیت 49:
اگر از یافتن نیمه گمشدهتان دلسرد و ناامید شده باشید، هیچوقت این اتفاق نخواهد افتاد.
♥واقعیت 50:
اگر برای برآوردن نیازهایتان به دنبال نیمه گمشدهتان هستید، این اتفاق نمیافتد.
♥واقعیت 51:
یک نفر خاص نیست که نیمه گمشده شما باشد. شما نیمههای گمشده مختلفی دارید و هرکدام برای وارد شدن به زندگی شما دلیل خاصی دارند.
♥واقعیت 52:
حتی میتوانید در اینترنت هم با نیمه گمشدهتان آشنا شوید. اما درمورد این رویکرد کمی مراقب باشید.
♥واقعیت 53:
دلیل آن؟ تنها راه درست برای تشخیص نیمه گمشدهتان از طریق آشنایی و شناخت است.
♥واقعیت 54:
نیمه گمشدهتان شما را در پروژهها و مسئولیتهای مختلفی که در آن شرکت دارید ترغیب میکند.
♥واقعیت 55:
نیمه گمشدهتان شما را همانگونه که هستید میپذیرد.
♥واقعیت 56:
نیمه گمشدهتان در مواقع ناراحتی از شما مراقبت میکند و وقتی موفق میشوید تحسینتان میکند.
♥واقعیت 57:
نیمه گمشده شما بهترین دوستتان است.
♥واقعیت 58:
شما با نیمه گمشدهتان مکالماتی خواهید داشت که شب تا صبح طول خواهد کشید. هر دو شما به حرفهایی که طرفمقابل میزند گوش میدهید و انتقاد نمیکنید.
♥واقعیت 59:
در رابطه با نیمه گمشدهتان باید کارهای مثبت داشته باشید تا رابطهتان موفق شود.
♥واقعیت 60:
اگر خودتان را در شر کارهای بد خلاص نکنید، رابطهتان موفق نخواهد بود.
♥واقعیت 61:
باید به همدیگر احترام بگذارید.
♥واقعیت 62:
اعتماد یکی از مهمترین خصوصیات رابطه و پیوند با نیمه گمشده است.
♥واقعیت 63:
اگر اعتماد و اطمینان بین شما نباشد، هیچ چیز نخواهید داشت و بهتر است جدا شوید.
♥واقعیت 64:
نیمه گمشدهتان به شما عشقی بدون شرط میدهد.
♥واقعیت 65:
آمار نشان میدهد که 53 درصد از افراد یک بار یا بیشتر در زندگیشان خیانت میکنند.
♥واقعیت 66:
یکی از دلایل آن این است که یکی از نیمههای گمشدهشان به دلیلی وارد زندگی آنها شده است.
♥واقعیت 67:
دلیل آن باید ایجاد شود تا از آن درس گرفته شود.
♥واقعیت 68:
زندگی یک کلاس درس بزرگ است.
♥واقعیت 69:
از حدود 10 میلیون ایرانی 40 ساله و بالاتر، بیشتر از یک سوم رابطهای ندارند.
♥واقعیت 70:
از این 10 میلیون نفر، برخی ترجیح میدهند تنها زندگی کنند تا شاید نیمهگمشدهشان را پیدا کنند.
♥واقعیت 71:
اینها کسانی هستند که شما آنها را "مرحله تجدید قوا" مینامید.
♥واقعیت 72:
کاملاً طبیعی است که در "مرحله تجدید قوا" باشید زیرا در این زمان است که خودی درونیتان را پیدا میکنید و میفهمید در این مقطع زندگی چه کسی هستید.
♥واقعیت 73:
پس از "مرحله تجدید قوا"، برای پیدا کردن نیمه گمشدهتان آماده خواهید بود.
♥واقعیت 74:
دویست و پنجاه میلیون زن در سراسر دنیا مجرد هستند.
♥واقعیت 75:
اکثر انسانها کار را دلیل اصلی تنهاییشان میدانند. دلیل دوم این است که از جستجو برای عشق خسته شدهاند.
♥واقعیت 76:
اولین تبلیغات شخصی آنلاین در سال 1995 انجام شد.
♥واقعیت 77:
براساس تحقیقی در آمریکا که روی 4600 نوجوان (12 تا 17 ساله) انجام گرفت، بیشتر از 12 درصد از نوجوانان در حال حاضر در روابطی هستند که بیشتر از یکسال از آن میگذرد.
♥واقعیت 78:
براساس همان آمار، بیشتر از نیمی از آنها در عین حال با کسان دیگر هم ارتباط دارند.
♥واقعیت 79:
براسا همان آمار، حدود 71 درصد از آنها به عشق در نگاه اول اعتقاد دارند.
♥واقعیت 80:
براساس همان آمار مهمترین مسئله برای آنها شخصیت طرفمقابل بوده است.
♥واقعیت 81:
براساس همان آمار، بیوفایی و خیانت مهمترین دلیل بر هم خوردن رابطهها بوده است.
♥واقعیت 82:
براساس وبسایت SearchYourLove.com، اکثر مردان و زنان مجرد به یافتن فردی خاص علاقهمند هستند و حاضرند منابع خود را برای یافتن آن گسترش دهند.
♥واقعیت 83:
67 درصد از مردان مجرد و 86 درصد از زنان مجرد دریافتهاند که کسی که زیاد لبخند میزند نسبت به کسی که از نظر ظاهری جذابیت بیشتری دارند اما شخصیت ندارد، جذابتر است.
♥واقعیت 84:
از نظر آماری اثبات شده است که در رابطه بودن سالمتر از مجرد بودن است.
♥واقعیت 85:
مرهایی که تنها زندگی میکنند در خطر بیشتری برای مردن دراثر بیماری هستند تا آنهایی که ازدواج کردهاند.
♥واقعیت 86:
تحقیقات نشان میدهد که 85 درصد از مردان و زنانی که در رابطه هستند، به دلایل اشتباه با هم هستند.
♥واقعیت 87:
دلایل اشتباه شامل پدر شدن بدون آمادگی و دلایل مالی است.
♥واقعیت 88:
68 درصد از مردان اگر در برخورد اول از کسی خوششان نیاید، وقت خود را صرف رابطه نمیکنند. 56 درصد از زنان در این رابطه به طرفمقابل فرصت بیشتر میدهند.
♥واقعیت 89:
97 درصد از افراد اگر در برخورد اول از کسی خوششان بیاید برای ملاقات دوم طی 72 ساعت با فردمقابل تماس میگیرند.
♥واقعیت 90:
51 درصد از مردان در سال گذشته بیش از 6 آشنایی جدید داشتهاند درحالیکه 58 درصد از زنان فقط چهار آشنایی جدید داشتهاند.
♥واقعیت 91:
و یک واقعیت تایید شده آماری است که بیش از 50 درصد از ازدواجها در سراسر جهان به طلاق ختم میشود.
♥واقعیت 92:
زوجهای متاهل اعتقاد دارند که بعد از گذشت 4 سال اول، رابطه آنها سردتر میشود.
♥واقعیت 93:
براساس وبسایت DivorceMagazine.com، مجموع طلاقها در سال 1997 در امریکا 1،163،000 بوده است. سن متوسط طلاق در مردان 30 سال و زنان 29 سال بوده است.
♥واقعیت 94:
براساس آمار 94 درصد از افراد دوست دارند تا پایان عمر با یک نفر باشند.
♥واقعیت 95:
طبق تحقیقی که در دانشگاه لویزیانا انجام گرفت، 88 درصد از مردان و زنان امریکایی بین 20 تا 29 سال اعتقاد دارند که نیمه گمشدهای دارند که منتظر آنهاست.
♥واقعیت 96:
حقیقت این است که چون سنشان کم است، نیمههای گمشده زیادی وجود دارند که منتظر آنها هستند.
♥واقعیت 97:
براساس مجله عروس، سن متوسط ازدواج برای زنان در امریکا 27 سال است.
♥واقعیت 98:
براساس آمار همان مجله، 66 درصد از زنان و مردان قبل از ازدواج با هم دوست هستند..
♥واقعیت 99:
مسئله مهمی که باید به خاطر داشته باشید این است که بهترین و بادوامترین رابطه رابطهای است که عشق شما به هم فراتر از نیاز شما به یکدیگر باشد.
♥واقعیت 100:
یافتن نیمه گمشدهتان نیازمند صبر و توانایی دیدن فرای داستان پریان است که در آن نیمه گمشده حتماً به سراغ شما میآید.
♥واقعیت 101:
داشتن زندگی با عشق هدیهای است که هر کسی میتواند به خود بدهد. یافتن کسی که آن عشق را با او تقسیم کنید آن را غنیتر هم میکند.
بااینکه این آمار ممکن است به نظر نگرانکننده بیاید و باعث شود که احساس کنید رواط ارزش آنهمه استرس احساسی را ندارند، واقعیات نشان خواهند داد که رسیدن به یک رابطه شاد و هماهنگ آنقدرها که تصور میکنید دشوار نیست. بله نیازمند تلاش و صبر است. اکثر اوقات وقتی عاشق میشوید محو مسائل ظاهری و شور اشتیاق اولیه میشوید ولی میبینید که بعد از مدتی دیگر خبری از آن شور و شوق نیست و به این نتیجه میرسید که آن فرد نیمه گمشده شما نبوده است.
باید به درونتان گوش دهید. تلاش کنید که جزء این آمارها نباشید.
برگرفته از سایت مردمان
اسم کودک را جواد در نظر میگیریم که همراه با همکلاسی خود به نام رضا در حال برگشت از مهد کودک است.
1) در مسیر برگشت از مهد کودک :
لضا لضا (همان رضا ) مامانم میخواد لنج (گنج) طلا بیاره ها !
رضا : مامان چیه ؟!
2) 3 سال بعد در مسیر رفت به مدرسه داخل سرویس مدرسه
راننده رو به بچه های داخل سرویس : همه زود چشاشونو ببندن داریم از کنار یه مدرسه دخترانه رد میشیم!
جواد : رضا رضا ، دختر چیه ؟
3 ) 5 سال بعد از 3 سال ؛ زنگ تفریح ؛ مدرسه راهنمایی
رضا : جواد من دیشب از بالای پشت بوم یه چیزی تو حیاط خونه همسایه دیدم.
جواد : چی ؟
رضا : دختر ! دختر ! بالاخره دیدم
جواد : جون مادرت ؟! یالاه بگو چه شکلی هستن اینا !
4) 4 سال بعد از قبلی! سرکوچه جواد اینا
رضا : جواد چیکار داشتی گفتی زود بیا
جواد : رضا دیشب یکی به گوشیم زنگ زد.صداش خیلی عجیب غریب بود.یواشکی حرف میزد و میگفت یه دختره و از من میپرسید آیا پسرم ؟!
رضا : تو چی گفتی ؟
جواد : گفتم آره پسرم و بعدش دختره غش کرد !
5 ) 6 سال بعد ؛ دانشگاه
جواد : رضا راسته میگند پشت این دیواره پر از دختره ؟!
رضا : آره منم شنیدم.میشنوی دارن میخندن! مگه اونا هم میخندن ؟
6 ) چند سال بعد ، شب خواستگاری
جواد : ببخشید یعنی الان شما واقعا یه دخترید ؟!
7 ) چند ماه بعد ، شب ازدواج
جواد : خوب الان باید چیکار کنیم ؟!
خانم : هیچی دیگه ،خسته ایم باید بخوابیم.شما هم برو تو اتاق خودت بخواب!
8 ) خیلی سال بعد ، دوران کهولت
جواد : دیشب مادر خدا بیامرزم به خوابم اومد گفت نمیخواهید بچه بیارید ؟
خانم : از کجا بیاریم.تو جهیزیه من که بچه نبود ، تو چرا نخریدی یه دونه ؟
9) خیلی سال بعد
نسل ایرانی منقرض شد...
برگرفته از گل آقا
تست اعتیاد به اینترنت (IAT) یکی از معتبرترین تستهای مربوط به سنجش اعتیاد اینترنتی است.
. در تست IAT هرچه امتیاز شما بیشتر باشد، اعتیاد شما به اینترنت شدیدتر است. امتیازها به ترتیب از یک تا پنج هستند که در جلوی هر پاسخ مشخص شده است. در پایان، باید مجموع امتیازاتی را که به بیست پرسش زیر می دهید، جمع بزنید و میزان اعتیاد به اینترنت خود را مشخص کنید :
۱٫ چقدر بیشتر از آنچه که قصد دارید، در اینترنت می مانید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۲٫ چقدر بخاطر آنلاین ماندن، اعضای خانواده را نادیده گرفته اید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۳٫ چقدر اینترنت را به بودن با همسرتان ترجیح می دهید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۴٫ چقدر از طریق اینترنت، با کاربران دیگر رابطه برقرار می کنید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۵٫ چقدر دیگران از شما، بخاطر میزان آنلاین بودن تان شاکی هستند؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۶٫ چقدر بخاطر اینترنت، نمرات و کارهایتان در مدرسه اُفت کرده است؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۷٫ چقدر ایمیل هایتان را پیش از کارهای ضروری دیگرتان چک می کنید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۸٫ چقدر عملکرد کاری و بهره وری شما، بخاطر اینترنت آسیب دیده است؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۹٫ وقتی از شما می پرسند که چه کارهایی آنلاین انجام می دهید، چقدر در موضع تدافعی یا پنهان کاری قرار می گیرید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۱۰٫ چقدر افکار آزار دهنده در زندگی را با افکار آرام بخش در اینترنت خنثی می کنید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۱۱٫ چقدر وقتی در اینترنت هستید، احساس می کنید توان پیش بینی امور را دارید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۱۲٫ چقدر فکر می کنید که زندگی بدون اینترنت، چیزی کسالت بار؛ تهی و بی لذت است؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۱۳٫ چقدر وقتی کسی هنگام آنلاین بودن مزاحم شما می شود، غُر می زنید؛ فریاد می زنید یا عصبانی می شوید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۱۴٫ چقدر بخاطر قطع نکردن اینترنت، دچار بی خوابی هستید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۱۵٫ چقدر فکر می کنید در حالت آفلاین، حواس پرتی دارید؛ ولی در حالت آنلاین بهتر هستید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۱۶٫ چقدر وقتی آنلاین هستید این جمله را بکار می برید: فقط چند دقیقه مونده، الان میام.
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۱۷٫ چقدر سعی کرده اید از میزان آنلاین بودن خود بکاهید و موفق نشده اید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۱۸٫ چقدر سعی دارید میزان آنلاین بودن تان را از دیگران مخفی کنید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۱۹٫ چقدر میزان آنلاین بودن را به بیرون رفتن با دیگران ترجیح می دهید؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
۲۰٫ چقدر وقتی آفلاین هستید، احساس افسردگی و عصبیت دارید که با آنلاین شدن از بین می رود؟
الف. به ندرت (۱ امتیاز)
ب. گاه گاهی (۲ امتیاز)
پ. غالباً (۳ امتیاز)
ت. خیلی زیاد (۴ امتیاز)
ث. همیشه (۵ امتیاز)
نتیجه تست :
- جمع نمرات بین ۲۰ تا ۴۹ = شما یک کاربر معمولی هستید.
- جمع نمرات بین ۵۰ تا ۷۹ = دارید دچار مشکل اعتیاد اینترنتی می شوید، مراقب باشید.
- جمع نمرات بین ۸۰ تا ۱۰۰ = شما به اکثر پرسش ها، نمرات ۴ یا ۵ داده اید. شما دچار اعتیاد اینترنتی هستید و باید مشکل تان را در اسرع وقت حل کنید. واقعاً فکر کنید که اگر در پرسش دوم، جواب شما با کسب ۴ ی ۵ امتیاز بوده است؛ چه بر سَر خودتان آورده اید؟!
دانشمندان عقیده دارند رنگ نارنجی، اکسیژن رسانی به مغز را افزایش میدهد، نیروبخش است و فعالیت ذهن را تحریک میکند. بازی با رنگها رنگها نقش مهمی در دنیای ما بازی میکنند. رنگها میتوانند افکار ما را تحت سلطه خویش درآورند، اعمال ما را تغییر دهند و واکنش هایی را سبب شوند. رنگها میتوانند چشمهای شما را آزار داده یا آرام کنند، فشار خون را بالا ببرند و بر درجه سیری یا گرسنگی ما تأثیر بگذارند. در واقع آنچه که ما از آن خواهیم نوشت، تأثیر رنگها بر اشتهای ماست. برخی رنگها اشتها را سرکوب میکنند (که این مورد برای کسانی که قصد کم کردن کالری را دارند سودمند است) در حالی که سایرین سرعت تنفس و ضربان قلب را بالا میبرند. اما چرا؟ اصولا دو نکته در غذا هست که اشتهای ما را تحریک میکند؛ رنگ و بو. رستوراندارها و مدرسان آشپزی سالهاست که میدانند جذابیت غذاهای گوناگون با رنگ آنها ارتباط تنگاتنگی دارد. وقتی که در مجلهای مثل پردیس صفحات آشپزی را مرور میکنید، احساس گرسنگی به شما دست میدهد و این دلیلی ندارد جز اینکه شکل غذا موجب خروج نورونها از هیپوتالاموس میشود و حس گرسنگی در ما بیدار میشود. بسیاری از رنگهای سرد به طور طبیعی در طبیعت وجود ندارند و متخصصان به تازگی موفق به ساخت آن شدهاند. با این حال شما کمتر خوراکیای پیدا میکنید که رنگهایی مثل آبی را در خود داشته باشد. این رنگ با توجه به تربیت ذهنی ما به هیچ وجه اشتها برانگیز نیست و این موضوعی است که فراریان از چاقی باید به آن توجه کنند و رژیم خود را به نوعی رنگ سرد بزنند. نارنجی: از آبگوشت تا آب پرتقال دانشمندان عقیده دارند رنگ نارنجی، اکسیژن رسانی به مغز را افزایش میدهد، نیروبخش است و فعالیت ذهن را تحریک میکند. نارنجی جزء رنگهای گرم و مطلوبی است که به شما احساس راحتی میبخشد. مثلا برای وعده صبحانه استفاده از آب هویج یا آب پرتقال کاملا در خدمت کسانی است که دوست دارند صبحانه مفصل بخورند. زردچوبه به عنوان یکی از اصلیترین ادویهها، رنگ نارنجی را به غذا میدهد و همین مسأله غذا را خوشمزهتر نشان میدهد. تجربه خوردن آبگوشت، نشاندهنده این است که قوم ایرانی با این رنگ الفت دیرینه دارد. سبز: شکموهای سالم سبز رنگ طبیعت، سلامتی و فراوانی است و طرفداران بسیاری دارد. به دلیل ارتباط رنگ سبز با طبیعت اغلب از آن به عنوان رنگی آرامش بخش یاد میشود و خوراکیهای سبز رنگ در باور عمومی سالم و مناسب برای خوردن هستند. اگر شما به رنگ سبز علاقه دارید، میتوانید از ترکیبات انواع سبزیهای خشک و تازه و انواع صیفیجات در سفره خود استفاده کنید و تا میتوانید بدون نگرانی آنها را میل کنید. البته برای برخی از ایرانیها خوراکیهای سبزرنگ اشتهابرانگیز هستند و تازه بعد از قلع و قمع کردن غذای سبز نوبت به غذای اصلی میرسد. زرد: شادی شیرین مهمترین ادویهای که رنگ زرد را به غذا تحمیل میکند، زعفران است که طیفی تند از این رنگ شاد محسوب میشود. به غیر از این روغنهای معطر سنتی و کره هم این رنگ را در خود دارند. رنگ زرد محرک اشتهاست چون موجب برانگیختن احساس شادی میشود. جوجهکباب یکی از خوشمزهترین خوراکیهایی است که به این طیف نزدیک است. این روزها استفاده از فلفل زرد نیز به شدت مورد توجه آشپزها قرار گرفته است چون ترکیب اشتهابرانگیزی به غذا میدهد. خاکستری: حالم بد شد! رنگ خاکستری اشتها را کم میکند و حتی موجب دلزدگی شما از غذا خوردن میشود. به گفته پزشکان متخصص نکته مثبت این رنگ آن است که موجب کاهش اضطراب - در کنار آن اشتها - میشود. اگر میخواهید خیلی به خودتان سخت بگیرید در محیط خاکستری غذا بخورید. قرمز: رنگ گرسنگی رنگ قرمز از لحاظ احساسی فوق العاده قدرتمند بوده و سرشار از انرژی است. این رنگ، سرعت تنفس و فشار خون را بالا میبرد و همچنین اشتها را تحریک میکند. به دلیل همین تاثیر اغلب در رستورانها از رنگ قرمز استفاده میشود. اصولا قرمز رنگی تند و اشتهابرانگیز است که طیف مختلفی از غذاها با آن ارتباط تنگاتنگی دارند. مهمترین رنگهای خوراکی هم از رنگ قرمز نشأت میگیرند. همچنین بسیاری از چاشنیها سرخرنگاند. به نظر میرسد مغز ما دربرابر این رنگ کاملا تربیت شده است. فیروزهای: یار و یاور لاغرها رنگ فیروزهای اشتها را تحریک میکند. این روزها پاستاهای جدیدی به این رنگ تولید شده است اما بیش از آنکه این رنگ تعریف خوراکی داشته باشد، در دکور آشپزخانه مورد استفاده قرار میگیرد. اگر تصویری شامل دو رنگ فیروزهای و نارنجی بر دیوار آشپزخانه آویزان کرده و هنگام صرف غذا به آن نگاه کنید، خیلی زود از شر هیکل لاغر و استخوانی خود خلاص خواهید شد. آبی: لاغری همین جاست سرمای رنگ آبی، در تضاد با اشتهاست. این رنگ موجب کند شدن متابولیسم شده و اثر آرامش بخش دارد. رنگ آبی قویا با احساس خونسردی و آرامش همراه است. به دلیل اینکه این رنگ به ندرت به صورت طبیعی یافت میشود، اغلب از آن به عنوان کاهشدهنده اشتها استفاده میکنند. بنابراین هنگام غذا خوردن یا آشپزی نباید از این رنگ استفاده کنید. بنا بر توصیه کارشناسان اگر قصد رژیم گرفتن دارید، بهتر است یک لامپ آبی روی سر یخچال قرار دهید تا میل به خوردن را در خود سرکوب کنید. همچنین میتوانید از بشقاب یا رومیزی آبی استفاده کنید یا در یک فضای آبی رنگ غذا بخورید... البته اگر اضافه وزن دارید.
رنگها نقش مهمی در دنیای ما بازی میکنند. رنگها میتوانند افکار ما را تحت سلطه خویش درآورند، اعمال ما را تغییر دهند و واکنش هایی را سبب شوند. رنگها میتوانند چشمهای شما را آزار داده یا آرام کنند، فشار خون را بالا ببرند و بر درجه سیری یا گرسنگی ما تأثیر بگذارند. در واقع آنچه که ما از آن خواهیم نوشت، تأثیر رنگها بر اشتهای ماست.
جذابیت رنگ
رنگ های خوراکی و غیرخوراکی
البته این کاری است که باعث می شود خیلی از غذاخوردنتان لذت نبرید. به هر حال خود دانید.
تابناک
خواص میوه ها با توجه به رنگ شان
اولین چیزی که در هنگام انتخاب یک میوه برای خوردن شما را جذب کرده رنگ و جلوه خاص آن میوه است،آیا می دانید میوه های مختلف با رنگ های متفاوت چه خواصی دارند؟
در اولین قدم این رنگ اشیا است که شما را به طرف آن شیء جذب و یا از آن دور میکند.در واقع احساس آرامش،لذت ناراحتی،تنش،صلح و دوستی و … همه و همه در پرتو رنگهاست.رنگها تمامی محیط ما و حتی خود ما را نیز تسخیر کردهاند و در تمام جسم جان و روح ما تاثیر گذارند. مثلا در مورد رنگ سیب سرخ و زیبا علاوه بر لذتی که از رنگ آن در هنگام خوردن میبریم و در ما احساس شادابی و نشاط ایجاد میکند،در خواصش نیز تاثیر فراوانی دارد.تمامی سبزیجات و میوههایی که روزانه مصرف میکنید با توجه به نوع رنگشان منافع خاصی برای شما دارند.شاید تعجب کنید،اما فراموش نکنید که رنگها بر همه وجود ما و در تمامی جوانب نفوذ دارند و این هم یک روش نفوذی آنهاست.
رنگ سبز
رنگی است آرامش بخش و با دیدن این رنگ شما احساس آرامش میکنید و از وجودش لذت میبرید و جالب اینجاست که همین رنگ زیبا و آرامش بخش علاوه بر این که شما را در ظاهر جذب میکند و شما از آن لذت میبرید خواص درمانی بسیاری نیز دارد و برای جسمتان مفید است.در واقع هر چیز سبزی که شما میبینید این خاصیت را داراست و این در مورد میوهها و سبزیجات سبز رنگ نیز صادق است.این رنگ برای افراد عصبی و نا آرام بسیار مفید است.رنگ سبز خاصیت ضد عفونیکننده دارد و مناسب برای بیماریهای قلبی عروقی و بیماریهای رودهای (یبوست)،معده (سوءهاضمه،زخم معده و…)،کلیه (سنگ کلیه و ناراحتیهای مجاری ادراری)، ریه (مشکلات تنفسی،آسم و …) و رحم میباشد.
این رنگ برای درمان زخمهای عمیق سوختگیهای شدید نیز موثر است.این خواص در میوهها و سبزیجاتی که سبز رنگ هستند به وفور یافت میشود.تحقیقات نشان داده میوهها و سبزیجات سبز رنگ خاصیت ضدعفونیکنندگی دارند و در هضم غذا و جذب آن موثرند.
میوهها و سبزیجات سبز رنگ برای افرادی که از بیماریهای عصبی رنج میبرند توصیه شده است. سبزیجات سبز رنگ همچنین در درمان زخمهای عمیق و سوختگی ها و بیماری های ریوی و کلیوی بسیار موثر است و در بهبود بیماریهای قلبی مصرف فراوان دارد.مثلا جعفری دارای خواص ضد عفونیکننده خون و دستگاه گوارش میباشد.جعفری موجب تحریک عضلات روده و رحم میشود و مناسب برای معده و هضم غذاست.برگ این گیاه مناسب برای زخمهای عمیق است و جوشانده آن مناسب برای بیماریهای کلیوی و مجاری ادرار است.
انگور سبز
این میوه مناسب برای بیماریهای اعصاب است.مواد غذایی موجود در انگور به هضم غذا و جذب آن در معده کمک فراوانی میکند و در درمان بیماریهای سوءهاضمه،سل ریوی،مشکلات کلیوی (سنگ کلیه) و یبوست کمک فراوانی میکند.همچنین باعث دفع سموم و مواد زائد از بدن میشود.آب انگور مغذی عضله قلب است.انگور اختلالات قلبی حاصله از ازدیاد فشارخون را از بین میبرد و دارای اثر تقویتکننده قلب است.
انگور موجب ازدیاد ترشح صفرا میشود و عمل هضم را تحریک و تسریع میبخشد و تخمیرهای رودهای را کاهش میدهد.
کاهو
کاهو در درمان تپش قلب و سرفه و مشکلات ریوی موثر است.همچنین آرام کننده اعصاب است.کاهو برای دفع مواد زاید در رودهها و جلوگیری از یبوست مناسب است.از جوشانده کاهو میتوان برای درمان سوختگیها و زخمها استفاده کرد.
لوبیا سبز
از لوبیا سبز برای درمان کسالتهای شدید کلیوی استفاده میشود.این سبزی همچنین در درمان بیماریهای قلبی نیز موثر است.وجود فسفر در لوبیا برای اعصاب مفید است.خرده شده و یا پوره شده دانه لوبیا به عنوان ضماد برای مواضع سوختگی و سایر التهابات پوستی و زخمها موثر است.
ترخون
ترخون به دلیل داشتن اسانسهای معطر در خود مجاری دستگاه گوارشی را ضدعفونی میکند و محرک مناسبی برای معده به شمار میرود.این سبزی برای بیماریهای رحم و تسهیل جریان خون قاعدگی بسیار موثر است.
رنگ قرمز
رنگیاست محرک و اشتهاآور.رنگی پر انرژی که همین خصوصیات در مواد غذایی قرمز رنگ هم دیده میشود.معمولا ما برای خوردن خوراکیهایی با رنگ قرمز بسیار راغب هستیم.
این رنگ و در واقع میوهها و سبزیجات قرمز رنگ علاوه بر این که افزایش دهنده اشتها هستند،برای افراد کم خون و افرادی که کمبود آهن دارند بسیار مناسب است.همچنین در درمان عفونتها و سوختگیهای شدید بسیار موثر است و معمولا این گونه میوهها و سبزیجات در درمان بیماریهای ریوی،مشکلات روده (یبوست) و رحم به کار برده میشود.مواد غذایی قرمز رنگ بسیار پر انرژی بوده و در تقویت قلب و افزایش فشار خون و غلظت خون بسیار مفید و تقویتکننده روده و کبد است.
گیلاس
تقویتکننده و انرژی زا.تنظیم کننده کبد و مناسب برای رفع یبوست و اشتها آور،دفعکننده مواد زائد و سموم از بدن.
توت فرنگی
در درمان سل ریوی بسیار سودمند است و همچنین در درمان عفونتهای روده.
انار
جلوگیری از تنگی نفس.مناسب برای روده و تصفیهکننده خون.
انگور فرنگی
موثر در درمان تبهای عفونی،محرک اشتها و رفع یبوست.
شاتوت
تصفیهکننده خون،مناسب برای بیماریهای کمخونی و مشکلات ریوی.
فلفلقرمز
تحریک قوای هاضمه،مناسب برای خونریزیهای رحم،رفع فلج،رفع یبوست و بیماریهای روده.
رنگ نارنجی
رنگی جذاب و سر زنده و شاداب،که در نهایت جذابیت و جلب توجه احساس زدگی ایجاد نمیکند. سبزیجات و میوههای نارنجی رنگ و کلا هر شی نارنجی رنگ در افزایش شیر مادران بسیار موثر است.مواد غذایی نارنجی رنگ بسیار انرژی زا است و محرک مناسبی برای اعصاب و سودمند برای مشکلات تنفسی و ضد سرفه،ضد آسم و سل ریوی هستند و در درمان سنگ کلیه و کیسه صفرا و بیماریهای معده و روده موثر هستند.
هویج
افزایش شیر مادر،مناسب برای درمان اختلالات شدید رودهای،بهبود دهنده زخمهای دستگاه گوارش،رفعکننده یبوست،ضد عفونیکننده روده،تقویتکننده اعصاب و انرژیزا و موثر در بهبود عفونتهای ریوی.
پرتقال و نارنگی
تقویتکننده دستگاه عصبی،عضلات و غدد،مناسب برای رفع اختلالات دستگاه گوارش،کبد و رودهها.
زالزالک
مناسب برای درمان بیماریهای روده و رفع کمخونی.
رنگزرد
رنگی شادیآفرین،درخشان،زنده و محرک.سبزیجات و میوههای زردرنگ معمولا اشتها آور و در عین حال مناسب برای هضم غذا میباشند.میوهجات و سبزیهای زردرنگ تصفیهکننده کبد و رودهها و کلیههاست.این مواد غذایی در درمان بیماریهای معده (ورم معده) کیسه صفرا یبوست و فشار خون و همین طور مشکلات ریوی مناسب هستند و در تقویت غدد لنفاوی قلب موثرند و بسیار انرژیزا میباشند و محرک اعصاب.
زردآلو
سرشار از انرژی،موثر در درمان یبوست،کاهشدهنده افسردگی و تقویتکننده اعصاب.
آناناس
تقویتکننده روده،نیرو بخش،مناسب برای هضم غذا و موثر در بیماریهای ریه.
به
تقویتکننده اعصاب و قلب،موثر در درمان بیماریهای ریوی و سل.همچنین در درمان ورم معده و روده از این میوه استفاده میشود.
گلابی
از بین برنده ضعف و بیحالی،تقویتکننده اعصاب،رفع تنبلی رودهها،رفع یبوست و بیماریهای رودهای و معده،موثر در درمان سل ریوی،از بین برنده سنگ کلیه.
آلو
انرژیزا و از بین برنده کمخونی و ضعف و سستی،برطرفکننده یبوست،محرک اعصاب،مناسب برای کلیهها.
سیب زرد
انرژیساز،ضد عفونی کننده قوی روده و مناسب برای تقویت رودهها و معده،محرک کلیهها و مناسب برای سنگ کلیه و مجاری ادرار،تقویتکننده اعصاب،رفعکننده یبوست و اسهال، مناسب برای اختلالات تنفسی.